امريکا – ايران؛ سياست مرگ



وي استاد بازنشسته دپارتمان فلسفه و زبان شناسي موسسه تکنولوژي ماساچوست است. درک و توانايي هميشگي او براي فهم دورنماي کلي سياست هاي امريکا به مخالفت او با دخالت نظامي امريکا در کوزوو، افغانستان و عراق و همچنين جنگ بوش ضدتروريسم منجر شده است. آنچه در زير مي آيد ترجمه يکي از مصاحبه هاي وي است در زمينه سياست خارجي امريکا در قبال مساله هسته يي ايران که در 15 آوريل 2009 انجام گرفته است.
- پروفسور چامسکي شما بارها اظهار کرده ايد بيشتر کشورهاي دنيا شامل کشورهاي غيرمتعهد تلاش هاي ايران را براي پيشبرد برنامه صلح آميز هسته يي اش حمايت کرده اند، اما صداهايي در ايالات متحده هنوز تفاسيري جنگ طلبانه از قضيه ارائه مي دهند، علت اين امر چيست؟
نه تنها جنبش غيرمتعهد بلکه اکثريت بزرگي از امريکايي ها معتقدند ايران حق دارد برنامه هسته يي اش را پيش ببرد. اما تقريباً هيچ کس در ايالات متحده از اين باخبر نيست. اين شامل آنهايي است که راي داده اند و احتمالاً فکر مي کنند آنها تنها کساني هستند که به اين شکل فکر مي کنند. هرگز چيزي در اين مورد منتشر نشده است. آنچه مداوم در رسانه ها انعکاس داده مي شود اين است که «جامعه بين الملل» مي خواهد ايران غني سازي اورانيوم را متوقف سازد. نه تنها در اين مساله بلکه به طور عام در هيچ جايي روشن نشده است منظور از «جامعه بين الملل» عموماً واشنگتن است و هر آن که با آن همراهي مي کند.
- ايالات متحده آشکارا استانداردهاي دوگانه يي را در سياست خارجي اش دنبال مي کند. در حالي که از حق اسرائيل براي حصول يک زرادخانه هسته يي حمايت مي کند، به طور سرسختانه يي ايران را تحت فشار قرار مي دهد که برنامه صلح آميز هسته يي اش را متوقف سازد. نظر شما در اين مورد چيست، آيا آژانس بين المللي انرژي اتمي اقتدار آن را دارد که در اين زمينه تحقيق به عمل آورد؟
نکته اساسي توسط هنري کيسينجر به طور خيلي واضح گفته شد. او از سوي واشنگتن پست مورد پرسش قرار گرفت که چرا در حال حاضر وي ادعا مي کند ايران انرژي هسته يي نياز ندارد، بنابراين حتماً آن کشور روي ساختن بمب کار مي کند در حالي که در دهه 1970 او پافشاري مي کرد ايران به انرژي هسته يي نياز دارد و ايالات متحده بايد وسايل ساخت آن را براي شاه فراهم آورد. جواب کيسينجر صريح بود؛ آنها يک کشور متحد بودند بنابراين به انرژي هسته يي احتياج داشتند، حال آنها يک کشور متحد نيستند بنابراين به انرژي هسته يي نيازي ندارند. همچنين در مورد اسرائيل آنها يک متحد هستند. به طور واضح تر مي توان گفت يک دست پرورده هستند. بنابراين اين حق را از جانب ارباب شان دارند که هرگونه که دل شان خواست رفتار کنند. آژانس بين المللي انرژي اتمي (IAEA) اين اختيار را دارد اما ايالات متحده هرگز به آنها اين اجازه را نخواهد داد که آن را عملي کنند. دولت جديد ايالات متحده هيچ نشانه يي از خود بروز نداده است که گوياي تغيير در آن سياست باشد.
- چهار کشور بزرگ داراي سلاح هسته يي، خارج از چارچوب ان پي تي هستند. سه تاي آنها هرگز به ان پي تي نپيوسته اند و چهارمي از پيمان خارج شد. ايران مي تواند فشارهاي بي پاياني را که بر اين کشور وارد مي شود با خارج شدن از ان پي تي برطرف کند؟
خير، به سادگي مي توان گفت خارج شدن از ان پي تي فشارها را افزايش مي دهد. صرف نظر از کره شمالي تمامي اين کشورها از حمايت گسترده امريکا برخوردار هستند. دولت ريگان وانمود مي کرد خبر ندارد متحدش پاکستان مشغول ساختن سلاح هاي هسته يي است. پس يک ديکتاتوري مي توانست از حمايت هاي گسترده ايالات متحده برخوردار باشد. امريکا توافق کرده بود هند را در توسعه تاسيسات هسته يي اش کمک کند. اسرائيل که يک مورد ويژه است.
- موانع گفت وگوي مستقيم ايران و امريکا چيست، آيا واقعاً لابي اسرائيل آنچنان نفوذ عميقي بر ايالات متحده دارد؟
لابي اسرائيل قدري نفوذ دارد اما محدود است. يک بار ديگر تابستان گذشته در رابطه با ايران اين امر نمايان شد. در خلال مبارزات انتخاباتي، زماني که نفوذ لابي ها در اوج خودش است، لابي اسرائيل مي خواست در کنگره قانوني را از تصويب بگذراند که نزديک بود به تحريم ايران منجر شود، يعني يک اقدام جنگي. حمايت از آن به حد قابل توجهي رسيد اما ناگهان حمايت ها ناپديد شد، شايد به اين خاطر که کاخ سفيد در خفا آن را رد کرده بود با آن مخالفت شد. به عنوان يک فاکتور ما هنوز به اسناد معتبر داخلي دسترسي نداريم، پس ناچاريم به حدس و گمانه زني دست بزنيم. مي دانيم که اکثريت بزرگي از امريکايي ها خواهان آن هستند که با ايران روابط عادي داشته باشند. اما افکار عمومي کمتر بر سياستگذاري ها اثرگذار است. شرکت هاي بزرگ امريکايي، شامل شرکت هاي قدرتمند انرژي دوست دارند بتوانند منابع نفتي ايران را استخراج کنند، اما دولت بر چيز ديگري اصرار دارد. تصور من بر اين است که عمده ترين دليل آن است که ايران بسيار مستقل و نافرمان است. قدرت هاي بزرگ در آنچه آنها حوزه نفوذ خود قلمداد مي کنند، حضور ديگران را تحمل نمي کنند و مناطق اصلي توليد انرژي از ديرباز در دست متحدان انگلو امريکن بوده است، در حال حاضر بريتانيا به جايگاه شريک کهتر تنزل يافته است.
- آيا شما معتقديد ما شاهد تجديد نظري تاکتيکي يا اساسي در رويکرد رسانه هاي اصلي جريان ساز نسبت به ايران در طول دوره کاري باراک اوباما هستيم؛ اين مجاري رسانه يي تبليغات ضدايراني خود را متوقف مي سازند؟
رسانه ها به طور کلي با بدنه اصلي سياست هاي دولت هم نوا هستند، اگرچه سياستگذاري ها گاه به صورت تاکتيکي مورد انتقاد قرار مي گيرند. پس مي توان گفت تا حد زيادي بر موضعي که دولت اوباما خواهد گرفت، متکي هستند.
- در پايان آيا شما معتقد هستيد رئيس جمهور امريکا بايد از ايران معذرت خواهي کند به خاطر جناياتي که امريکا طي قرن گذشته عليه ايران مرتکب شده است، آنچنان که ايران مدعي است؟
من فکر مي کنم به گونه يي معقولانه بهتر است پيوسته از گناهان شان چشم پوشي کرد و از قربانيان پوزش طلبيد، در واقع بايد پيشتر رفت و به آنها خسارت پرداخت. متاسفانه جهان به طور کلي به مانند اين ضرب المثل يوناني اداره مي شود؛ اقويا آنچنان که دل شان مي خواهد رفتار مي کنند و ضعفا رنج مي برند آنچنان که در عذابند. به طور کلي با گذشت زمان جهان آهسته آهسته متمدن تر مي شود اما تا رسيدن به آنجا راه درازي در پيش داريم.

 

منبع: روزنامه - اعتماد

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved