جهان بینى دموکرات ها

حسام الدین امامى

حضور «اوباما» نه تنها براى سیاه پوستان امریکا که براى همه زخم خوردگان از حکومت بوش یک اتفاق نو به حساب آمد و پیروزى خلاف انتظارش را بسیارى از محافل، زمین لرزه اى سیاسى پنداشتند که باورهاى دیرینه درباره نگاه حکام امریکا را زیر و رو کرد و دنیاى دیگرى را براى مردم امریکا و جهانیان به ارمغان آورد.

پشت پرده
اما قاطبه محققان تاریخ امریکا مى دانستند که ساختار قدرت در این سرزمین خارج از اراده یک فرد است. زیرا نقش اصلى را در گردش سیاست ها، مؤسسات و بنیادها برعهده دارند. گروه هایى از نخبگان سیاسى آن سرزمین مرکب از رؤساى جمهورى سابق، پیشکسوتان سیاسى و اقتصادى، بانکداران و صاحبان صنایع کلان و کارخانه هاى تسلیحاتى و رؤساى سابق و فعلى «سیا» در شکل گیرى سیاست جهانى این کشور نقش دارند که روزانه و ساعت به ساعت تحولات داخلى و خارجى را رصد کرده و تجزیه و تحلیل مى کنند.
نخستین گام براى تغییر در مراکز قدرت امریکا نیز از سوى همین گروه ها برداشته شد. سیاست جنگ طلبانه هشت ساله «بوش» اندک اعتبارى نه در داخل و نه در خارج امریکا براى محافظه کاران باقى نگذاشت.
تابوت جنازه سربازان امریکایى که از عراق و افغانستان رسید تظاهرات خشم آلود صدها هزار نفرى را در خود امریکا و سایر نقاط غرب رقم زد. شکست در بحران هاى بین المللى وقتى با رکود اقتصادى عجین شد کل سیستم سیاسى امریکا را در خطر قرار داد. پیدا بود که این اوضاع نابسامان را دیگر جمهوریخواهان نمى توانستند بهبود بخشند. نماینده اى از حزب دیگر مى بایست کارگردان صحنه شود و آبروى از دست رفته را برگرداند. چنین فردى باید از نظر رفتار، کردار و پندار درست نقطه مقابل «بوش» باشد و چه بهتر که از میان پایین ترین طبقه اجتماعى امریکا و ستمدیده ترین اقلیت هاى آن سرزمین انتخاب شود. اما آیا به راستى باراک اوباما که با مأموریت ترمیم چهره امریکا قدرت گرفته است توان انجام چنین تغییرى را دارد و انتظار محافل خاورمیانه چه اندازه واقع بینانه است.
فرضیه بحث حاضر این است که انتظار تغییر در سیاست خارجى امریکا تصورى باطل است. نگاهى به تاریخ بعد از جنگ جهانى دوم (۱۹۴۵) مؤید این نظریه است که دموکرات ها برخلاف آنچه که از نامشان برمى آید به اندازه جمهوریخواهان در زمینه مداخلات نظامى در امور کشورها و طراحى عملیات هاى برون مرزى نقش داشته اند.
با مرگ ناگهانى روزولت رئیس جمهورى دموکرات زمان جنگ امریکا، معاونش «ترومن» زمامدار شد. با انتشار آرشیوهاى محرمانه زمان جنگ آشکار گشت Ú©Ù‡ ژاپن قبل از پایان جنگ از طریق واسطه هایى به متفقین پیشنهاد صلح داده بود ولى ترومن Ú©Ù‡ امریکا را جهانمدار بعد از جنگ Ùˆ وارث قدرت اروپا مى پنداشت، چنین پیشنهادى را قبول نکرد Ùˆ به منظور آماده سازى برنامه هاى جهانگشایانه امریکا دو بمب اتمى را Ú©Ù‡ آن موقع در انحصار امریکا بود، بدون اخطار قبلى بر دو شهر ژاپنى «هیروشیما» Ùˆ «ناکازاکى» فروافکند Ùˆ صدها هزار مردم بى دفاع را خاکستر کرد. 
او نخستین کاربر سلاح کشتارجمعى بود که نام خود را به عنوان نخستین «جنایتکار جنگى» در تاریخ معاصر عالم به ثبت رسانید!
براى جلوگیرى از وحدت دو پاره کره جنگى را شروع کرد که دو میلیون کره اى را به کشتن داد و اگر سد مقاومت مردم چین نبود، خیال تصرف «منچورى» را داشت.
تحت عنوان «دکترین ترومن» (آئین ترومن) «طرح مارشال» را در اروپا پیاده کرد و پیمان آتلانتیک (ناتو) را ابتکار و به بهانه آن اروپا را دنباله رو امریکا کرد که عوارض آن تا امروز دامنگیر اروپاییان است.
برنامه «اصل چهار» که براى سلطه بر کشورهاى جهان سوم بود، قسمتى از همین طرح مارشال به حساب مى آمد.
رئیس جمهورى دموکرات بعدى «کندى» بود که حکومت شورشیان تایوان را نماینده مردم چین در سازمان ملل قلمداد کرد، براى محو انقلاب کوبا و سرنگونى حکومت مردمى «کاسترو» حمله «خلیج خوک ها» را تدارک دید و بر سر حمایت شوروى از کوبا، دنیا را تا لبه جنگى هسته اى پیش برد. او آغازگر جنگ خانمانسوز ویتنام بود و به جانشینى استعمار فرانسه با اعزام مستشاران نظامى قدم به صحنه جنگ مرگبارى گذاشت که میلیون ها تن از مردم هند و چین را به کشتن داد.
«جانسون» جانشین دموکرات بعدى او بود که کارش چیزى جز گسترش جنگ ویتنام و سرکوبى منتقدان داخلى امریکا نبود.
کارتر دموکرات وقتى روى کار آمد که ماجراى «واترگیت» جمهوریخواهان را بى آبرو کرده بود. لذا به توصیه مشاوران و نخبگان دموکرات او «حقوق بشر و اعاده اخلاقیات» را به عنوان شعار انتخاباتى خویش برگزید. اما دست پخت اصلى کارتر قرارداد «کمپ دیوید» بود که براساس آن دست سادات را در دست «بگین» نخست وزیر اسرائیل گذاشت، پایه وحدت اعراب سست شد و این سرآغاز یک سلسله مصائب خونبار براى ملت فلسطین بود. کشتار فلسطینى به دست فلسطینى، پایمالى عزت عربى، از عوارض دردناک آن است.
سرانجام شکست کارتر در حل مسئله تسخیر سفارت امریکا در تهران توسط دانشجویان، دفتر حیات سیاسى اش را در هم پیچید.
آخرین نمونه، «کلینتون» بود که بمباران بى لگام یوگسلاوى، دخالت علنى در عراق و افغانستان، سر خط سیاست خارجى اش را تشکیل مى داد.
او ضمن حمایت از رژیم اشغالگر قدس، گره کور دیگرى بر کلاف سردرگم فلسطین انداخت و کمپ دیوید دوم را کلید زد.
با توجه به شواهد مسلم تاریخى و آنچه را که بعد از جنگ جهانى به این طرف ناظر بوده ایم «اوباما» نمى تواند این سیر و قانونمندى سیاست خارجى امریکا را بر هم بزند.
نخستین نشانه این همسویى اوباما با سران پیشین امریکا، حضور او در کنیست و دفاع صریح اش از امنیت اسرائیل بود و نشانه دوم خلوت گزینى او در هاوایى آن هم در اوج نسل کشى جنایتکارانه غزه و سکوت او بود که نشان داد که او همان قدر با مردم فلسطین همدرد است که بوش و کلینتون ها و نشانه سوم ترکیب عناصر تصمیم گیر در کاخ سفید است. انتخاب وزیران و مشاورانى چون رام امانوئل به هیچ وجه نمى تواند نوید روزهاى روشنى براى مردمان خاورمیانه باشد.

 

 

منبع: روزنامه / ایران Û±Û³Û¸Û·/Û±Û±/Û°Ûµ

چاپ                       ارسال براي دوست

نظرات كاربران
نام

ايميل
نظر

 

مسئولیت محتوا و مواضع مندرج در مقالات بر عهده نویسندگان بوده و درج آنها در این پایگاه به مفهوم تأیید آن نمی باشد. Copyright © second-revolution.ir, All Rights Reserved