مسئول عمليات تسخير سÙارت آمريكا، ماجراي ÙØªØ Ù„Ø§Ù†Ø© جاسوسي را اين گونه ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…ÙŠâ€ŒØ¯Ù‡Ø¯:
وقتي اØساس كرديم همه دوستان وارد شده‌اند، با زنجير Ùˆ Ù‚Ùلي كه از قبل خريده بوديم در را از داخل بستيم. در همان هنگام يك تيم مأمور شد كه Ù‚ÙÙ„ همه درها را دوبله كند يعني هر جا Ù‚ÙÙ„ Ùˆ زنجيري وجود داشت، خودمان هم Ù‚ÙÙ„ Ùˆ زنجيري روي آن زديم تا امريكاييها امكان خروج از Ù…Øوطه Ùˆ جابه‌جايي در درون آنجا را نداشته باشند. يك تيم ديگر نيز به بالاي ديوارهاي سÙارت رÙتند تا كسي توانايي Ùرار پيدا نكند. بخش اصلي دانشجويان هم به سمت ساختمان اصلي سÙارت كه آن را ساختمان مركزي قرار داده بوديم، هجوم آوردند Ùˆ آن را Ù…Øاصره كردند. دوستان به صورت منضبط كار خودشان را انجام مي‌دادند. هر اكيپي يك Ù†Ùر مسئول داشت كه مأمور بود كارهاي مقرر را با اÙرادش انجام دهد. در آن هنگام تلاش اصلي ما، ياÙتن راهي براي Ù†Ùوذ به ساختمان بود. مسئولان سÙارت در Øال تماس با امريكا Ùˆ كسب تكلي٠از مقامات ماÙوق Ùˆ بقيه در تلاش بودند تا در اسرع وقت اسناد Ùˆ مدارك طبقه بندي شده را به وسيله دستگاههاي مخصوص از بين ببرند. آنچه در آن شرايط به نظر ما مي‌رسد اين بود كه بتوانيم با امريكاييها تماس برقرار كنيم تا به Ù†Øوي زمينه براي Ù†Ùوذ به ساختمان Ùراهم شود. دوستي كه نقش مترجم را بر عهده داشت از پشت يكي از پنجره‌ها با زبان انگليسي با آنها شروع به صØبت كرد Ùˆ Ú¯Ùت كه ما كاري با شما نداريم Ùˆ هد٠دانشجويان اين است كه مدت كوتاهي در داخل ساختمان تØصن كنند Ùˆ از آنها خواست در را باز كنند. در عين Øال عده‌اي مشغول پيدا كردن راه Ù†Ùوذ براي ورود به ساختمان بودند. ساختمان مركزي به وسيله دوربينهاي مدار بسته كنترل مي‌شد به همين دليل،‌ ما به روي ديوارها رÙتيم Ùˆ دوربين‌ها را به سمت آسمان چرخانديم تا امريكاييها روي ما نظارت Ùˆ كنترل نداشته باشند. درهاي مختل٠را Ú†Ùƒ كرديم اما هيچ منÙذي براي ورود وجود نداشت. سرانجام پس از مدتي، رئيس تÙنگدارهاي مستقر در سÙارت، آمادگي خودش را براي مذاكره با ما اعلام كرد. Ùرد ميانسالي بود Øدوداً 35 تا 40 ساله با موهاي بور Ùˆ يك بي‌سيم دستي. دوستان من را صدا كردند كه ما اين Ùرد را گرÙته‌ايم ولي او مي‌گويد Ùقط با مسئول شما صØبت مي‌كنيم. من به او Ú¯Ùتم كه ما بØثي با شما نداريم، Ùقط مي‌خواهيم بياييم داخل ساختمان، 48 ساعت آنجا تØصن مي‌كنيم Ùˆ بعد هم مي‌رويم هيچ كاري هم با شما نداريم. همه شما ايمن هستيد Ùˆ بدين ترتيب سعي كردم او را آرام Ùˆ راضي كنم. ابتدا امتناع كرد اما من به او تأكيد كردم كه به همكارانت بگو درها را باز كنند Ùˆ گرنه مجبور مي‌شويم با زور اين كار را انجام دهيم. Ùˆ اگر در اين ميان درگيري Ùˆ تيراندازي رخ ‌دهد Ùˆ يكي از اÙراد ما كشته شود، ما كشته‌هايمان را بيرون مي‌بريم Ùˆ به مردم مي‌گوييم كه شما دانشجويان را كشته‌ايد Ùˆ در آن صورت مردم ديگر به شما رØÙ… نخواهند كرد Ùˆ اينجا را با خاك يكسان مي‌كنند. توصيه من به شما اين است كه با زبان خوش تسليم شويد. دستهاي او را بستيم Ùˆ به لب پنجره برديم تا ØرÙهاي ما را به اÙراد داخل ساختمان منتقل كند. اما صØبتهاي او با امريكاييها بي‌نتيجه بود Ùˆ اين تنها زمان بود كه به ضرر ما از دست مي‌رÙت. به همين خاطر تصميم گرÙتيم با زور به داخل ساختمان Ù†Ùوذ كنيم. پنجره‌هاي ساختمان نرده‌هاي Ùولادي داشتند كه با پيچهاي بلندي به ديوار بسته شده بودند. يكي ار پنجره‌هاي زير زمين را انتخاب كرديم تا به هر Ù†ØÙˆ ممكن نرده‌هاي آن را بكنيم. Øدود 20 تا 30 Ù†Ùر از دوستان به ميله‌هاي آن پنجره آويزان شدند Ùˆ در Øالي كه پاها به ديوار Ùˆ دستها به پنجره بود، يا علي يا علي مي‌گÙتند تا اينكه بالاخره ميله‌هاي پنجره كنده شد. 30 Ù†Ùر را انتخاب كردم تا با رئيس تÙنگداراني كه به گروگان گرÙته Ùˆ چشمها Ùˆ دستهايشان را بسته بوديم از پنجره وارد ساختمان شويم. قرار شد 4 Ù†Ùر همراه من با گروگان در جلو Øركت كنيم Ùˆ بقيه براي Øمايت پشت سر ما باشند. وقتي از پنجره به داخل پريديم، وضع به هم ريخته‌اي در برابرمان بود. يكي از آمريكاييها با تÙÙ†Ú¯ به طر٠ما نشانه رÙته بود Ùˆ آرام‌آرام به سمت عقب Øركت مي‌كرد. رئيس تÙنگدارهاي امريكايي هم به طور ÙˆØشت‌زده‌اي به همكارانش مي‌گÙت كه شليك نكنند. ما همان طور پيش رÙتيم تا توانستيم زيرزمين ساختمان را كامل اشغال كنيم.
براي اشغال طبقات بالاي ساختمان هم از همين روش استÙاده كرديم. بعد از كمي مذاكره Ùˆ تهديد كساني كه در طبقة بالا بودند Ùˆ درها را بسته بودند Ùˆ اينكه اگر به ما اجازة ورود ندهيد، همگي كشته خواهيد شد، بالاخره درها را باز كردند Ùˆ در Øالي كه دستهايشان را روي سرشان گذاشته بودند، يكي‌يكي بيرون آمدند. هركس كه بيرون مي‌آمد تØويل دو Ù†Ùر مي‌داديم تا از آنجا منتقل شوند. بدين ترتيب، طبقة اول تخليه شد Ùˆ ما شروع به گشتن ساختمان كرديم. در نگاه اول، چيز به درد به خوري پيدا نكرديم. Ùقط مقداري Ùشنگ Ùˆ چند ÙƒÙلت كمري بود كه به دوستي كه مسئول ثبت Ùˆ نگهداري وسايل بود تØويل شد.
وضعيت برايمان مشكوك بود. ما دنبال اسناد Ùˆ مدارك Ù…Øرمانه‌اي مي‌گشتيم كه بتواند ماهيت عمل امريكاييها را در سÙارت بخوبي نشان بدهد. در انتهاي يكي از راهروها با يك ديوار Ùولادي برخورد كرديم كه خيلي مشكوك بود Ùˆ به نظر مي‌رسيد نه يك ديوار، بلكه يك در مخصوصي است كه اØتمالاً پشت آن Ù…Øوطة ديگري وجود دارد. صداهاي Ø®ÙÙŠÙÙŠ هم از آن سوي ديوار به گوش مي‌رسيد كه بعدها Ùهميديم صداي دستگاه خردكن اسناد بوده است.
يكي‌ از گروگانها را كه در بازجوييها Ùهميده بوديم توانايي باز كردن Ù‚Ùلهاي رمزدار را دارد به كنار آن ديوار آورديم Ùˆ Ú¯Ùتيم بايد اينجا را باز كني. اول امتناع مي‌كرد. بالاخره با اصرار زياد آن در Ùولادي را كه به شيوه خاصي رمزگذاري شده بود، باز كرد. وقتي وارد آن Ù…Øوطه شديم ديديم آنجا دنيايي از ميكروÙيلم Ùˆ ميكروÙيش Ùˆ انواع وسايل انهدام اسناد Ùˆ مدارك Ù…Øرمانه هستند. بلاÙاصله همه را بازداشت Ùˆ دستگاهها را خاموش كرديم. بدين ترتيب توانستيم به بخشي از اسناد دست پيدا كنيم. در Øالي كه بخش قابل توجهي هم از بين رÙته بود. Øدود ساعت 5/1 بعدازظهر، ما كل ساختمان را اشغال كرده بوديم.