كاپيتولاسيون عبارت است از واگذاري حق قضاوت و مجازات اتباعبيگانه به يك دولت بيگانه. كاپيتولاسيون نوعي سلطهي كشور بيگانه بر كشور ميزباناست؛ زيرا حق قضاوت و مجازات كه بخشي از حق حاكميت يك كشور است، به دولتيبيگانه واگذار ميشود. رژيم كاپيتولاسيون در ايران طبق معاهدهي «تركمانچاي» در سال1208 ش به ايران تحميل شد. طبق فصل هفتم و هشتم اين معاهده رسيدگي به دعاويحقوقي و جزايي اتباع روسيه به سفير يا قنسول روس واگذار شد و در صورتي كه اتباعروس از يك ايراني شكايتي را در دادگاههاي ايران طرح ميكردند، قضاوت، محاكمه وصدور حكم بايد در حضور مترجم سفارت يا قنسولگري صورت ميگرفت.
پس از آن بسياري از كشورهاي بيگانه طبق قرارداد «كاملةالوداد» از مزايايي كه دولتايران به روسيه واگذار كرده بود، از كاپيتولاسيون برخوردار شدند.
پس از سرنگوني دولت تزار و تشكيل اتحاد جماهير شوروي، طبق معاهدهاي كهرژيم جديد انقلابي شوروي در 14 دسامبر 1921 (1300 ش) با ايران منعقد كرد،كليهي «معاهدات و مقاولات قراردادهايي را كه دولت تزاري روسيه با ايران منعقد نمودهو حقوِ ملت ايران را تضييع مينمود ملغي و از درجهي اعتبار ساقط شده اعلام» نمود.با اين قرارداد رژيم كاپيتولاسيون در ايران به طور قانوني لغو شد و دولت ايران هفت سالبعد لغو كاپيتولاسيون را رسماً اعلام كرد.
آمريكا و اعزام مستشاران نظامي:
دو عامل بزرگ موجب ورود خيل مستشاراننظامي به ايران شد. عامل اول، بحران مشروعيتي بود كه شاه همواره از ابتداي به قدرترسيدن آن را احساس ميكرد. وي براي جبران عدم مشروعيت در صدد ايجاد ارتشيقدرتمند و وابسته به شخص خود بود. از همان آغاز سلطنت «توجه كامل خويش رامعطوف به ارتش كرده بود. وي در گفتگوهايش با بولارد ]سفير انگليس در ايران[ اغلباز نياز به تجديد سازمان سريع ارتش براي حفظ امنيت كشور» سخن ميگفت.
عامل ديگر، رقابت سياسي آمريكا با ساير قدرتهاـ خصوصاً پس از شروع جنگسردـ بود كه موجب شد تا با خواست شاه، مستشاري آمريكايي در ارتش ايران باسرعت توسعه يابد.
همزمان با ورود هيئت مستشاري اقتصادي ميلسپو، يك هيئت مستشاري نظاميآمريكايي براي اصلاح سازمان ارتش و ژاندارمري وارد ايران شد. مستشاران ارتش بهرياست ژنرال والتر ريدلي و مستشاران ژاندارمري به رياست سرهنگ نورمنشوارتسكف در مهر 1321 وارد تهران شدند.
دولت قوام در مهر 1326 موافقتنامهاي را با طرف آمريكايي به امضا رساند كهاستخدام مستشاران نظامي را در انحصار دولت آمريكا قرار ميداد. اين توافقنامه بهشدت مورد اعتراض دولت روسيه قرار گرفت. دولت حكيمي اين موافقتنامه را سالبعد تمديد نمود و بر نفوذ آمريكاييان در نيروهاي نظام افزود. بعد از آن گروهمستشاري نظامي بزرگي به نام (Armish) به ايران آمدند كه تا پيروزي انقلاب اسلامي درنيروهاي سهگانهي ارتش مشغول بودند.
به دنبال تشديد جنگ سرد، آمريكاييان در صدد كمك بيشتري به رژيم شاه برآمدندتا به عنوان پايگاهي در مقابل نفوذ كمونيسم مانع توسعهي شوروي شوند؛ از اين جهتثبات رژيم شاه براي آمريكاييان در اولويت قرار گرفت. جان وايلي سفير ايالاتمتحدهي آمريكا در ايران (29 ـ 1327) به وزارت امور خارجهي آمريكا نوشت: «ايراننيازمند ارتشي است كه بتواند نظم داخلي را در كشور برقرار نگاه دارد، ارتشي كههرگونه شورشي را از هر كجا و از هر كس كه انجام گرفته و يا تشويق شده باشد سركوبنمايد.» به دنبال اين سياست دفتر اصل 4 ترومن در ايران تأسيس شد و به تقويت وسازماندهي ارتش پرداخت.
در زمان آيزنهاور بخشي از استراتژي دولت وي تقويت نيروهاي ضدشوروي بود؛لذا به آموزش و تجهيز نيروهاي شبه نظامي ايران مبادرت ورزيد. مستشاران آمريكايي بهآموزش ژاندارمري براي حفظ نظم در مناطق روستايي و آموزش شهرباني و اطلاعاتبراي حفظ امنيت شهرها پرداختند. اين سه سازمان تقويت شدند تا به عنوان ابزارسركوب شاه مسئول ثبات ايران باشند.
دولت آمريكا پس از كودتاي 28 مرداد به آمريكايي كردن ايران سرعت بخشيد. دراين راستا ايران را وادار كرد تا در پيمان سنتو عضو شود. پس از آن آمريكا «يكدانشكدهي افسري مطابق الگوي وست پوينت ايجاد كرد... درجهداران تكنسين،مكانيكهاي هواپيمايي، متخصصهاي بيسيم و خدمهي مدرنترين سلاحها، همه بهآمريكا اعزام ميشدند.»
بهعلاوه آمريكاييان در راستاي سياست محدودسازي نفوذ شوروي بين سالهاي1326 تا 1330 مجموعاً 175 ميليون دلار به ارتش ايران كمك نظامي كردند. هدفآمريكاييان اين بود كه ارتش 150 هزار نفرهي ايران را به يك ارتش 500 هزار نفرهافزايش دهند تا قابليت شركت در پيمان نظامي سنتو را داشته باشد.
آمريكايي شدن سيستم نظامي ايران، نياز ارتش را به مستشاران نظامي روز به روزافزايش ميداد.
بعد از آيزنهاور، كندي نيز همان استراتژي مهار نفوذ را با روشهايي نوين و با شدتبيشتر ادامه داد. طرح اتحاد براي پيشرفت كندي حاوي دو اقدام براي جلوگيري از نفوذكمونيسم در كشورهاي جهان سوم بود: اصلاحات و در صورت ناموفق بودن آنسركوبي. سركوبي نيازمند تأسيس يك نيروي نظامي ضد شورش بود. «براي آمريكايلاتين و نيز ساير كشورهاي جهان سوم وسيلهي دولت كندي براي سركوبي كمونيستها،نيروي نظامي نويني به نام نيروي ضدشورش بود. اين نيرو كه همرديف كلاه سبزهايآمريكا بود، در ايران كلاهقرمزها ناميده شد.» براي آموزش و تربيت كلاهقرمزها تعدادزيادي از درجهداران ارتش آمريكا به ايران آمدند. گسترش روزافزون مستشارانآمريكايي آن هم در حد گروهبان، منجر به افزايش جرم و جنايت نيروهاي آمريكايي درايران شد.
لايحه مصونيت مستشاران نظامي آمريكا:
با بدرفتاري نيروهاي آمريكايي نسبتبه نظاميان و مردم ايران، روز به روز تنفر مردم به اين مهمانان جسور و بيفرهنگ افزودهميشد. طبق يكي از اسناد پروندهي مستشاري روز 21/5/43 يك سرهنگ دوم «بلندبلند فرياد ميكرد كه از شر اين مستشاران خلاص ميشويم و اين مملكت از خر تو خريخارج ميشود.» طبق همين گزارش يك روز بعد در كلانتري 3 قلهك «رئيس كلانتري باپليس تهران تماس گرفت و با ناراحتي جواب داد: خدا كند هر چه زودتر، مستشاران ازاين مملكت بروند، من كه نميتوانم براي هر گروهبان آمريكايي يك نفر پليسبگمارم.»
بارها نظاميان آمريكا هنگام رانندگي به علت مست بودن مرتكب قتل ميشدند ودادگستري آنها را احضار و محاكمه ميكرد. نظاميان بيفرهنگ آمريكايي بينزاكتي را بهجايي رساندند كه در يك مورد، يك گروهبان بهنام تانكرسلي بعد از تصادف كردن يككارگر ايراني قصد فرار داشت كه با ممانعت پليس ايران مواجه ميشود. اين عضو هيئتمستشاري آمريكايي با كمال وقاحت از اتومبيل خود پياده و به «افسر پليس ايرانيحملهور شده، او را مضروب ساخته.»
مجموعه اعمال و رفتار ناشايست اعضاي مستشاري آمريكا موجب عكسالعمل پليس، سربازان و دادگستري ايران ميگرديد و اين در حالي بود كه دولت مستكبر آمريكادولت ايران را تحت فشار قرار داد تا لايحه مصونيت مستشاران آمريكايي را بهتصويب برساند.
سفارت آمريكا طي يادداشتي در 19 مارس 1962 (اسفند 1340) درخواست كرد تاهيئت مستشاري نظامي آمريكا از امتيازات و مصونيتهاي مربوط به كارمندان سياسي پيشبيني شده در قرارداد وين برخوردار شوند. پس از مكاتباتي كه بين مقامات رژيم وسفارت آمريكا به عمل آمد، دولت علم در 13 مهر 1342 تصويب نمود كه پس ازتصويب قرارداد بينالمللي وين از طرف مجلس شوراي ملي و سنا، رئيس و اعضايهيئت مستشاري نظامي آمريكا در ايران از مزاياي كارمندان اداري و فني قرارداد وين بهرهمند گردند. اين لايحه در 25 ديماه 1342 به مجلس سنا فرستاده شد و مجلس سناآن را در سوم مرداد 1343 به تصويب رساند و مصوبه را به مجلس شوراي ملي ارسالنمود.
روز 21 مهر 1343 نخستوزير و معاون وزارت امور خارجه در مجلس حاضر شدند و نايب رئيس مجلس كه در غياب رئيس، مجلس را اداره ميكرد، اعلام نمود: «دو لايحهدر دستور مذاكرات مجلس است. يكي مربوط به قرارداد وين و يكي مربوط به شمول مستشاران نظامي آمريكا به مقررات قرارداد وين. دولت تقاضا كرده كه اين دو لايحهامروز مقدم بر ساير لوايح در دستور مجلس قرار بگيرد.» ماده واحدهي اول به اين شرحدر مجلس قرائت شد:
«قرارداد وين دربارهي روابط سياسي كه در تاريخ هيجدهم آوريل 1961 مطابقبا 29 فروردين 1340 در شهر وين به امضاي نمايندگان مختار دولتشاهنشاهي رسيده و مشتمل بر 53 ماده و دو پروتكل ميباشد، تصويب و بهدولت اجازه داده ميشود اسناد تصويب آن را مبادله نمايد.»
پس از صحبت تني چند از نمايندگان مجلس كه معلوم بود اصلاً نميدانند قرارداد وينچيست، رأيگيري به عمل آمد و اكثر نمايندگان برخاستند. نايب رئيس مجلس تصويب اين مادهواحده را اعلام كرد و بلافاصله لايحهي بعدي توسط نايب رئيس قرائت شد: «ماده واحده: با توجه به لايحهي شماره 18/2291/2157 دولت و ضمائم آنكه در تاريخ 25/11/42 به مجلس سنا تقديم شده، به دولت اجازه داده ميشودكه رئيس و اعضاي هيئتهاي مستشاري نظامي ايالات متحده را در ايران كه بهموجب موافقتنامههاي مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهي ميباشند ازمصونيتها و معافيتهايي كه شامل كارمندان اداري فني موصوف در بند (و)مادهي اول قرارداد وين كه در تاريخ هيجدهم آوريل 1961 مطابق با 29فروردين ماه 1340 به امضا رسيده است، برخوردار نمايد.»
پس از صحبت چند نفر موافق و مخالف، حسنعلي منصور نخستوزير به دفاع ازلايحه پرداخت و گفت: اين لايحه مخالف قانون اساسي نيست.
«در حقيقت فلسفه و روح قانون اساسي سعادت ملت است كه راه و روشصحيح انقلاب شاه و مردم بهترين وسيله، مجري چنين وسيله و انقلابي استكه در مملكت به وجود آمده؛ يعني در حقيقت بزرگترين احترامي است كه بهقانون اساسي گذاشته شده.»
منصور احتياج ارتش ايران را به مستشاران نظامي به دليل استفاده از تكنيك آمريكايي ضروري اعلام كرد و گفت:
«اين امتيازي است كه دولت و مجلس اين عده را كه ضروري تشخيص ميدهد،در جزء كادر سياسي كشورهاي متبوعهي آنها محسوب ميكند.»
پس از منصور، ميرفندرسكي معاون وزير خارجه به دفاع از لايحه پرداخت وسپس رأيگيري مخفي آغاز شد. از 136 نفر حاضر 74 نفر رأي موافق و 61 نفر رأيمخالف دادند و بدينترتيب اين لايحه به تصويب مجلس شوراي ملي نيز رسيد.
رژيم از ترس مخالفان و اطلاعاتي كه از موضع امام خميني داشت از انتشار مصوبهجلوگيري كرد و اين قانون در جرايد و راديو انتشار نيافت.
با تصويب اين ماده واحده مطابق قرارداد وين، كليه مأموريني كه مطابق بند (و)ماده اول «به امور اداري و فني مأموريت اشتغال داشتند» از ماليات و عوارض معافشدند و از مصونيت قضايي برخوردار شدند و مطابق بند 1 از مادهي 37 علاوه برمأمورين «بستگان مأمور» نيز كه اهل خانهي او هستند از مزاياي معافيتهاي مالياتي ومصونيتهاي قضايي مندرج در ماده 29 تا 36 برخوردار شدند. مهمتر اين كه خدمهيخارجي مأمورين آمريكايي مطابق بند 3 ماده 37 نيز مشمول مصونيتهاي قضايي ومالياتي شدند.
جالب اينجاست كه از مجموع مذاكرات مجلس بدست ميآيد نه نخستوزير و نهنمايندگان موافق و نه مخالف هيچ كس قرارداد وين را مطالعه نكرده بود و نميدانستمحتواي آن چيست!
يكي از مخالفين لايحه، مهندس ناصر بهبوديـ فرزند سليمان بهبودي، بود كه بامراجع و امام خميني در قم ملاقات كرد. وقتي مخالفت او «به عرض شاهنشاه رسيد،موجب ناراحتي خاطر همايوني شده و امر فرمودند پدرش سليمان بهبودي معاونوزارت دربار را فوراً بازنشسته كنند.»
سخنراني تاريخي امام خميني:
تصويب لايحه چنان زشت بود كه حتي جلوگيري ازانتشار آن مانع انتشار زبان به زبان آن نگرديد. به گزارش ساواك «بعضي از اشخاصناراحت و ماجراجو به وسيله تلفن به منازل بعضي از شخصيتهاي سياسي كشورتلفن كرده و ميگويند با تصويب اين قانون حيثيت ايراني از بين رفته و كشور ايران بهآمريكاييها فروخته شده.»
همه مخالفين نقض استقلال حاكميت ايران، ميدانستند تنها مردي كه ميتواند درمقابل اين خود فروختگي رژيم و قانوني كردن سلطه آمريكا مقاومت كند، امام خمينياست؛ لذا از راههاي مختلف موضوع را به اطلاع امام رساندند. عبدالحسين طباطبايينمايندهي كازرون از خارج كردن گروهبانهاي آمريكايي از قانون مصونيت حمايت كردولي اين پيشنهاد رأي نياورد. طباطبايي به خاطر ارتباطي كه با حجتالاسلام پيشوايكازروني داشت، تصويب اين لايحه را از طريق وي به اطلاع امام رساند.
آيتالله پسنديده نيز وقتي از طرح لايحه در مجلس مطلع شد، نامهاي به امام نوشتكه لايحهي كاپيتولاسيون به صورت محرمانه در مجلس مطرح است و ميخواهند آن راتصويب كنند. امام پاسخ دادند: متن لايحه را براي من بفرستيد تا از متن آن مطلع شوم.نميگذارم لايحه محرمانه بماند.
حضرت امام براي اطلاع دقيق از لايحه چند نفر را مأمور كردند تا جزييات موضوع رابدست آورند. يكي از اين افراد آقاي هاشمي رفسنجاني بود. آقاي رفسنجاني متن لايحهو اسناد مربوطه را از طريق سيدجعفر بهبهاني تهيه كرد و خدمت حضرت امام آورد.آقاي حاج شيخ فضلالله محلاتي نيز از طريق يكي از كارمندان مجلس، متن مذاكراتمجلس پيرامون لايحه را تهيه و خدمت حضرت امام برد.
پس از اينكه حضرت امام از موضوع كاملاً آگاهي يافتند، مراجع قم را براي يكگردهمايي فرا خواندند. در جلسهي مشورتي قرار شد تا مراجع در روز تولد حضرتزهرا، سلامالله عليها، كه مطابق با چهارم آبان بود، عليه لايحهي كاپيتولاسيون سخنرانيكنند. بهعلاوه حضرت امام نمايندگاني به شهرستانها فرستاد تا علماي بلاد را ازموضوع آگاه كنند تا يك موضع سرتاسري عليه لايحه اتخاذ گردد.
رژيم كه از تصميم امام آگاهي پيدا ميكرد، فردي را نزد امام فرستاد تا وي را ازموضعگيري عليه آمريكا باز دارد. امام به او وقت ملاقات نداد، ولي با حاج آقا مصطفيصحبت كرد و گفت: «پدر شما دربارهي شاه حرفهاي زيادي زده است. اگر بخواهدعليه آمريكا حرفي بزند، كشورمان در معرض خطر قرار ميگيرد. شما كه وارد هستيد بااو صحبت كنيد تا به جوش و خروش نيايد.»
چند روز قبل از بيستم جماديالثاني (4 آبان) به مردم تهران و شهرستانها اطلاعدادند كه براي شنيدن سخنان امام خميني و ساير مراجع به قم بيايند. با فرا رسيدن روزموعود مردم دسته دسته با در دست داشتن ضبط صوت به قم آمدند.
صبح روز چهارم آبان مردم در بيت امام خميني اجتماع كردند. اتاِهاي بيت، حياط،كوچههاي اطراف، باغ قلعه (باغ نزديك منزل امام) مملو از جمعيت بود. بلندگوهايمتعددي در منزل، كوچهها و باغ نصب شده بود. جمعيت بيصبرانه منتظر آمدن امامبه ميان جمع بود، وقتي ايشان با حالت گرفته و شكسته از اندروني بيرون آمدند، صدايگريهي مردم بلند شد.
ساعت، 5/8 صبح را نشان ميداد كه امام خميني با چهرهاي غمگين پشت ميكرفونقرار گرفتند. امام خميني سخن خود را با كلمهي استرجاع (انا للّه و انا اليه راجعون) آغازكردند. اين كلام در فرهنگ اسلامي هنگام مصيبتهاي بزرگ بر زبان جاري ميشود.امام با اين جمله ميخواستند بفهمانند كه لايحه مصيبت بزرگي است. آنگاه امام از غصهو غمهاي خود در اين جريان سخن به ميان آوردند كه حضار را به شدت تحت تأثير قرارداد و صداي ناله و شيون جمعيت به آسمان بلند شد. سپس به توضيح چگونگي تصويبو ماهيت لايحه پرداختند و آن را موجب خوار شدن ملت ايران دانستند. حضرت امام درقسمتي از صحبتهاي خود به تحليل اين موضوع پرداختند كه رژيم از اين جهتدرصدد تضعيف روحانيت بود تا بيگانگان را بر اين كشور مسلط كند. حضرت امام درفراز ديگري از سخنانشان به ارتش، علما، شهرهاي مذهبي و اصناف اعلام خطر كردندكه ميخواهند مردم ايران را اسير و ذليل بيگانگان كنند. امام خميني در اين سخنراني بااستناد به ولايت شرعيهي خود فرمودند: نمايندگان مجلس نمايندهي مردم نيستند و اگرهم بودند «من عزلشان كردم.» حضرت امام با اشاره به مخالفت بعضي از نمايندگان با اينلايحه از اينكه فقط مخالفت كردهاند و مجلس را به هم نزدهاند انتقاد فرمودند. زيباترينبخش حماسي اين سخنراني اين جمله بود: «آمريكا از انگليس بدتر؛ انگليس از آمريكابدتر؛ شوروي از هر دو بدتر؛ همه از هم بدتر؛ همه از هم پليدتر. اما امروز سرو كار ما بااين خبيثهاست؛ با آمريكاست. رئيسجمهور آمريكا بداند، بداند اين معنا را كهمنفورترين افراد دنياست پيش ملت ما.» ظاهراً اين جمله در پاسخ فرستادهي رژيم بودكه از امام خواسته بود تا عليه آمريكا صحبت نكند. ما با توجه به اهميت اين سخنرانيعين آن را نقل ميكنيم.
بسمالله الرحمن الرحيم
انا للّه و انا اليه راجعون. من تأثرات قلبي خودم را نميتوانم اظهار كنم. قلب مندر فشار است. اين چند روزي كه مسائل اخير ايران را شنيدهام، خوابم كم شدهاست. (گريهي حضار) ناراحت هستم. (گريهي حضار) قلبم در فشار است.(گريهي حضار) با تأثرات قلبي روزشماري ميكنم كه چه وقت مرگ پيش بيايد.(گريهي شديد حضار) ايران ديگر عيد ندارد. (گريهي حضار) عيد ايران را عزاكردهاند. (گريهي حضار) عزا كردند و چراغاني كردند. (گريهي حضار) عزا كردندو دستهجمعي رقصيدند. (گريهي حضار) ما را فروختند، استقلال ما را فروختند،و باز هم چراغاني كردند؛ پايكوبي كردند. اگر من به جاي اينها بودم اينچراغانيها را منع ميكردم. ميگفتم بيرِ سياه بالاي سر بازارها بزنند؛ (گريهيحضار) بالاي سر خانهها بزنند؛ چادر سياه بالا ببرند. عزت ما پايكوب شد.عظمت ايران از بين رفت؛ عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند.
قانون در مجلس بردند. در آن قانون اولاً ما را ملحق كردند به پيمان وين؛ و ثانياًالحاِ كردند به پيمان وين. مستشاران نظامي، تمام مستشاران نظامي آمريكا باخانوادههايشان، با كارمندهاي فنيشان، با كارمندان اداريشان، با خدمهشان، با هركس كه بستگي به آنها دارد. اينها از هر جنايتي كه در ايران بكنند مصون هستند!اگر يك خادم آمريكايي، اگر يك آشپز آمريكايي، مرجع تقليد شما را در وسطبازار ترور كند، زير پا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوي او را بگيرد!دادگاههاي ايران حق ندارند محاكمه كنند، بازپرسي كنند، بايد برود آمريكا! آنجادر آمريكا اربابها تكليف را معين كنند!
دولت سابق اين تصويب را كرده بود و به كسي نگفت. دولت حاضر اينتصويبنامه را در چند روز پيش از اين برد به مجلس و در چند وقت پيش از اينبه «سنا» بردند و با يك قيام و قعود مطلب را تمام كردند و باز نفسشان در نيامد.
در اين چند روز اين تصويبنامه را بردند به مجلس «شورا» و در آنجاصحبتهايي كردند؛ مخالفتهايي شد. بعضي از وكلاي آنجا هم مخالفتهاييكردند؛ صحبتهايي كردند، لكن مطلب را گذراندند؛ با كمال وقاحت گذراندند!دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفداري كرد! ملت ايران را از سگهايآمريكا پستتر كردند. اگر چنانچه كسي سگ آمريكايي را زير بگيرد، بازخواستاز او ميكنند لكن اگر شاه ايران يك سگ آمريكايي را زير بگيرد، بازخواستميكنند و اگر چنانچه يك آشپز آمريكايي شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران رازير بگيرد، بزرگترين مقام را زير بگيرد، هيچ كس حق تعرض ندارد! چرا؟ براياينكه ميخواستند وام بگيرند از آمريكا! آمريكا گفت اين كار بايد بشود ـ لابداين جور استـ بعد از سه چهار روز، يك وام دويست مليون، دويست مليوندلاري، تقاضا كردند. دولت تصويب كرد دويست مليون دلار در عرض پنج سالبه دولت ايران بدهند و در عرض ده سال سيصد مليون بگيرند! ميفهميد يعنيچه؟ دويست مليون دلار، هر دلاري 8 تومان در عرض پنج سال وام بدهند بهدولت ايران براي نظام، و در عرض ده سال سيصد مليون، آنطور كه حسابكردند، سيصد مليون دلار از ايران بگيرد؛ يعني صد مليون دلار، يعني هشتصدمليون تومان از ايران در ازاي اين وام نفع بگيرند! معذلك، ايران خودش رافروخت براي اين دلارها! ايران استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دولت مستعمرهحساب كرد؛ ملت مسلم ايران را پستتر از وحشيها در دنيا معرفي كرد. در ازايوام دويست مليون كه سيصد مليون دلار پس بدهند! ما با اين مصيبت چهبكنيم؟ روحانيون با اين مطالب چه بكنند؟ به كجا پناه ببرند؟ عرض خودشان رابه چه مملكتي برسانند؟
ساير ممالك خيال ميكنند كه ملت ايران است؛ اين ملت ايران است كه اين قدرخودش را پست كرده است. نميدانند اين دولت ايران است؛ اين مجلس ايراناست. اين مجلسي است كه ارتباط به ملت ندارد. اين مجلس مجلس سرنيزهاست! اين مجلس چه ارتباطي به ملت ايران دارد. ملت ايران به اينها رأي ندادند.علماي طراز اول، مراجع بسياريشان، تحريم كردند انتخابات را. ملت تبعيت كرداز اينها، رأي نداد؛ لكن زور سرنيزه اينها را آورد بر اين كرسي نشاند.
در يكي از كتابهاي تاريخي كه امسال به طبع رسيده است به بچههاي ما تعليمميشود اين است كه، بعد از اينكه يك مسائل دروغي را نوشته است، آخرشنوشته است كه معلوم شد كه قطع نفوذ روحانيت، قطع نفوذ روحانيون، در رفاهحال اين ملت مفيد است! رفاه حال ملت به اين است كه روحانيون را از بينببرند! همينطور است. اگر نفوذ روحانيون باشد، نميگذارد اين ملت اسيرانگليس يك وقت باشد؛ اسير آمريكا يك وقت باشد. اگر نفوذ روحانيين باشد،نميگذارد كه اسراييل قبضه كند اقتصاد ايران را! نميگذارد كه كالاهاي اسراييل درايران بدون گمرك فروخته بشود! اگر نفوذ روحانيين باشد، نميگذارد كه اينها سرخود يك همچو قرضهي بزرگي را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانيونباشد، نميگذارد اين هرج و مرجي كه در بيتالمال هست بشود. اگر نفوذروحانيين باشد، نميگذارد كه هر دولتي هر كاري ميخواهد انجام بدهد، ولوصددرصد بر ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانيين باشد، نميگذارد كه مجلس بهاين صورت مبتذل درآيد. اگر نفوذ روحانيين باشد، نميگذارد كه مجلس با سرنيزه درست بشود تا اين فضاحت از آن پيدا بشود. اگر نفوذ روحانيين باشدنميگذارد كه دختر و پسر با هم در آغوش هم كشتي بگيرند. چنانچه در شيرازشده است! اگر نفوذ روحانيون باشد، نميگذارد كه دخترهاي معصوم مردم زيردست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانيون باشد، نميگذارد كه زنها رادر مدرسهي مردها ببرند، مردها را در مدرسهي زنها ببرند و فساد راه بيندازند.اگر نفوذ روحانيون باشد توي دهن اين دولت ميزنند! توي دهن اين مجلسميزنند و وكلا را از مجلس بيرون ميكنند. اگر نفوذ روحانيون باشد، تحميلنميتواند بشود ]كه[ يك عده از وكلا بر سرنوشت يك مملكتي حكومت كنند.اگر نفوذ روحانيون باشد، نميگذارند يك دستنشاندهي آمريكايي اين غلطها رابكند؛ بيرونش ميكنند از ايران. نفوذ روحاني مضر به حال ملت است؟! نخير،مضر به حال شماست! مضر به حال شما خائنهاست؛ نه مضر به حالت ملت.شما ديديد با نفوذ روحاني نميتوانيد هر كاري را انجام بدهيد، هر غلطي رابكنيد، ميخواهيد نفوذ روحاني را از بين ببريد. شما گمان كرديد كه باصحنهسازيها ميتوانيد كه بين روحانيون اختلاف بيندازيد؟ نميشود. اينخواب بايد در مرگ براي شما حاصل بشود. نميتوانيد همچو كاري را انجامبدهيد. روحانيون با هم هستند. من باز تمام روحانيين را تعظيم ميكنم، دستتمام روحانيين را ميبوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسيدم، امروز دستطلاب را هم ميبوسم. (گريهي حضار) من امروز دست بقال را هم ميبوسم.(گريهي شديد حضار).
آقا من اعلام خطر ميكنم! اي ارتش ايران، من اعلام خطر ميكنم. اي سياسيونايران، من اعلام خطر ميكنم. اي بازرگانان ايران، من اعلام خطر ميكنم. ايعلماي ايران، اي مراجع اسلام، من اعلام خطر ميكنم. اي فضلا، اي طلاب، ايمراجع، اي آقايان، اي نجف، اي قم، اي مشهد، اي تهران، اي شيراز، من اعلامخطر ميكنم. خطردار است. معلوم ميشود زير پردهها چيزهايي است و مانميدانيم. در مجلس گفتند نگذاريد پردهها بالا برود! معلوم ميشود براي ماخوابها ديدهاند. از اين بدتر چه خواهند كرد؟ نميدانم، از اسارت بدتر چه؟ ازذلت بدتر چه؟ چه ميخواهند با ما بكنند؟ چه خيالي دارند اينها؟ اين قرضهيدلار چه به سر اين ملت ميآورد؟ اين ملت فقير ]پس از[ ده سال هشتصد ميليونتومان نفع پول به آمريكا بدهد؟! در عين حال ما را بفروشيد براي يك همچوكاري؟!
نظاميهاي آمريكا و مستشارهاي نظامي آمريكايي به شما چه نفعي دارند؟ آقا،اگر اين مملكت اشغال آمريكاست، پس چرا اين قدر عربده ميكشيد؟ پس چرااين قدر دم از «ترقي» ميزنيد؟! اگر اين مستشارها نوكر شما هستند، پس چرا ازاربابها بالاترشان ميكنيد؟! پس چرا از شاه بالاترشان ميكنيد؟ اگر نوكرند، مثلساير نوكرها با آنها عمل كنيد. اگر كارمند شما هستند، مثل ساير ملل كه باكارمندانشان عمل ميكنند، شما هم عمل كنيد. اگر مملكت ما اشغال آمريكايياست، پس بگوييد! پس ما را برداريد بريزيد بيرون از اين مملكت! چهميخواهند با ما بكنند؟ اين دولت چه ميگويد به ما؟ اين مجلس چه كرد با ما؟اين مجلس غيرقانوني، اين مجلس محرم، اين مجلسي كه به فتوا و به حكممراجع تقليد تحريم شده است، اين مجلسي كه يك وكيلش از ملت نيست، اينمجلسي كه به ادعا هي ميگويند ما! ما! هي ما از «انقلاب سفيد» آمديم! آقا كواين «انقلاب سفيد»؟! پدر مردم را در آوردند! آقا من مطلعم. خدا ميداند كه منرنج ميبرم. من مطلعم از اين دهات؛ من مطلعم از اين شهرستانهاي دور افتاده؛از اين قم بدبخت. (گريهي حضار) من مطلعم از گرسنگي خوردن مردم؛ از وضعزراعت مردم.
آقا فكري بكنيد براي اين مملكت؛ فكري بكنيد براي اين ملت. هي قرض رويقرض بياوريد! هي نوكر بشويد. البته دلار نوكري هم هست. دلارها را شماميخواهيد استفاده كنيد، نوكريش را ما بكنيم! اگر ما زير اتومبيل رفتيم، كسيحق ندارد به آمريكاييها بگويد بالاي چشمت ابرو! لكن شماها استفادهاش رابكنيد. مطلب اين طور است. نبايد گفت اينها را؟ آن آقاياني كه ميگويند كه بايدخفه شد، اينجا هم بايد خفه شد؟ اينجا هم خفه بشويم؟ ما را بفروشند و خفهبشويم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشويم؟ والله، گناهكار است كسي كه دادنزند؛ والله، مرتكب كبيره است كسي كه فرياد نكند. (گريهي شديد حضار).
اي سران اسلام، به داد اسلام برسيد. (گريهي حضار) اي علماي نجف، به داداسلام برسيد. (گريه حضار) اي علماي قم، به داد اسلام برسيد. رفت اسلام.(گريهي شديد حضار) اي ملل اسلام، اي سران ملل اسلام، اي رؤساي جمهورملل اسلامي، اي سلاطين ملل اسلامي، اي شاه ايران، به داد خودت برس. به دادهمهي ما برسيد. ما زير چكمهي آمريكا برويم، چون ملت ضعيفي هستيم؟!چون دلار نداريم؟! آمريكا از انگليس بدتر؛ انگليس از آمريكا بدتر؛ شوروي از هردو بدتر؛ همه از هم بدتر؛ همه از هم پليدتر. اما امروز سر و كار ما با اينخبيثهاست؛ با آمريكاست. رئيس جمهور آمريكا بداند؛ بداند اين معنا را كهمنفورترين افراد دنياست پيش ملت ما. امروز منفورترين افراد بشر است پيشملت ما. يك همچو ظلمي به دولت اسلامي كرده است، امروز قرآن با او خصماست؛ ملت ايران با او خصم است. دولت آمريكا بداند اين مطلب را. ضايعشكردند در ايران؛ خراب كردند او را در ايران.
براي مستشارها مصونيت ميگيريد؟! بيچاره وكلا داد زدند آقا از اين دوستهايما بخواهيد به ما اين قدر تحميل نكنند، ما را نفروشيد، ما را به صورتمستعمره در نياوريد، كي گوش داد به اينها؟ از «پيمان وين» يك ماده را اصلشذكر نكردهاند! مادهي 32 ذكر نشده است. من نميدانم آن ماده چه است؛ من كهنميدانم، رئيس مجلس هم نميداند، وكلا هم نميدانند. نميدانند كه قبولكردند طرح را! طرح را قبول كردند، طرح را امضا كردند، تصويب كردند، اماعدهاي اقرار كردند كه ما اصلاً نميدانيم چيست! آنها هم لابد امضا نكردند، آنعدهي ديگر بدتر از اينها بودند. يك عده جهالاند اينها.
رجال سياسي ما، صاحب منصبهاي بزرگ ما، رجال سياسي ما، يكي بعد ازديگري را كنار ميگذارد! الآن در مملكت ما به دست رجال سياسي كه وطنخواهباشند، چيزي نيست؛ در دست آنها چيزي نيست. ارتش هم بداند، يكيتان را بعداز ديگري كنار ميگذارند. ديگر براي شما آبرو گذاشتند؟ براي نظام شما آبروگذاشتند كه يك سرباز آمريكايي بر يك ارتشبد ما مقدم است؟! يك آشپزآمريكايي بر يك ارتشبد ما مقدم شد. در ايران ديگر براي شما آبرو باقي ماند؟اگر من بودم، استعفا ميكردم؛ اگر من نظامي بودم استعفا ميكردم. من اين ننگ راقبول نميكردم. اگر من وكيل مجلس بودم، استعفا ميكردم.
بايد نفوذ ايرانيها قطع بشود! بايد مصونيت براي آشپزهاي آمريكايي، برايمكانيكهاي آمريكايي، براي اداريهاي آمريكايي، اداري و فنّيش، مأمورين،كارمندان اداري، كارمندان فني، براي خانوادههايشان مصونيت باشد، لكن آقايقاضي در حبس باشد! آقاي اسلامي را با دستبند ببرند اين طرف و آن طرف! اينخدمتگزارهاي اسلام، علماي اسلام در حبس بايد باشند؛ وعاظ اسلام درحبس بايد باشند. طرفداران اسلام بايد در بندرعباس حبس باشند، براي اينكهاينها طرفدار روحانيت هستند؛ خودشان يا روحانياند يا طرفدار روحاني.تاريخ ايران دست مردم دادند اينها! سند ]به[ دست دادند كه معلوم شد رفاه حالاين ملت به اين است كه قطع نفوذ روحانيين بشود! يعني چه؟ رفاه حال ملت بهاين است كه قطع يد رسولالله از اين ملت بشود؟! روحانيون خودشان چيزينيستند كه، روحانيون هر چه دارند از رسولالله است. بايد قطع يد رسولالله ازاين ملت بشود! اينها اين را ميخواهند؛ اين را ميخواهند تا اسراييل به دلراحت هر كاري اينجا بكند؛ تا آمريكا به دل راحت هر كاري ميخواهد بكند.
آقا تمام گرفتاري ما از اين آمريكاست. تمام گرفتاري ما از اين اسراييل است.اسراييل هم از آمريكاست. اين وكلا هم از آمريكا هستند. اين وزرا هم از آمريكاهستند. همه تعيين آنهاست. اگر نيستند، چرا نميايستند در مقابلش داد بزنند؟
من الآن حافظهام درست نيست، نميتوانم بفهمم مطلب را خوب، الآن در حالانقلاب هستم. در يك مجلس از مجالس سابق كه مرحوم مدرس، مرحومآسيدحسن مدرس، در آن مجلس بود، اولتيماتومي از دولت روس آمد به ايرانكه اگر فلان قضيه را انجام ندهيد ـ كه من حالا هيچي از آن را يادم نيست ـ ما ازفلان جا كه قزوين ظاهراً بوده است، ميآييم به تهران و تهران را ميگيريم. دولتايران هم فشار آورد به مجلس كه بايد اين را تصويب كنيد. يكي از مورخين،مورخين آمريكايي، مينويسد كه يك روحاني با دست لرزان آمد پشت تريبونايستاد و گفت: آقايان، حالا كه بناست ما از بين برويم، چرا به دست خودمانبرويم. رد كرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پيدا كرد و رد كرد و هيچغلطي هم نكردند. روحاني اين است. يك روحاني توي مجلس بود، نگذاشتآن قلدر شوروي را، روسيهي سابق را، يك دولت را پيشنهاد اولتيماتومش رايك روحاني ضعيف، يك مشت استخوان رد كرد! آنها ميبينند نبايد روحانيباشد؛ قطع يد روحاني بايد بكنند تا به آمال و آرزوي خودشان برسند.
من چه بگويم؟ اين قدر انباشته است مطالب، اين قدر مفاسد در اين مملكتزياد است كه من با اين حالم، با اين سينهام، با اين وضعم، نميتوانم عرضيبكنم. نميتوانم مطالب را به آن مقداري كه ميدانم به عرض شما برسانم، لكنشما موظفيد به رفقايتان بگوييد. آقايان موظفاند ملت را آگاه كنند. علماموظفاند ملت را آگاه كنند. ملت موظف است كه در اين امر صدا در بياورد. باآرامش عرض برساند، به مجلس اعتراض كند، به دولت اعتراض كند كه چرا يكهمچو كاري كرديد؟ چرا ما را فروختيد؟ مگر ما بندهي شما هستيم؟ شما كهوكيل ما نيستند! وكيل هم بوديد، اگر خيانت كرديد به مملكت، خودبخود ازوكالت بيرون ميرويد. اين خيانت به مملكت است. خدايا، اينها خيانت كردندبه مملكت ما. خدايا، دولت به مملكت ما خيانت كرد؛ به اسلام خيانت كرد؛ بهقرآن خيانت كرد. وكلاي مجلسين خيانت كردند، آنهايي كه موافقت كردند با اينامر، وكلاي مجلس «سنا» خيانت كردند. اين پيرمردها، وكلاي مجلس شورا،آنهايي كه رأي دادند، خيانت كردند به اين مملكت. اينها وكيل نيستند. دنيا بدانداينها وكيل ايران نيستند! اگر هم بودند من عزلشان كردم. از وكالت معزولند. تمامتصويبنامههايي كه تا حال نوشتهاند، تمامش غلط است. از اول مشروطه تاحالا به حسب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را كه قبول دارند، بهحسب نص، به حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسي تامجتهدين نظارت نكنند در مجلس، قانون هيچي نيست. كدام مجتهد نظارتميكند حالا؟ بايد قطع كرد دست روحانيين را! اگر پنج تا ملا توي اين مجلسبود، اگر يك ملا توي اين مجلس بود، تو دهن اينها ميزد! نميگذاشت اين كاربشود. من به آنهايي كه مخالفت كردند، اين حرف را دارم، به آنها، كه چرا خاك بهسرت نريختي؟ چرا پا نشدي يقهي اين مردكه را بگيري؟ همين، من مخالفم! وهي تعارف و اين همه تملق؟! مخالفت اين است؟! بايد هياهو كنيد؛ بايد بريزيدوسط مجلس؛ به هم بپريد كه نگذرد اين مطلب. به صرف اينكه من مخالفمدرست ميشود؟! خوب، ميبينيد كه ميگذرد! بايد نگذاريد يك همچو مجلسيوجود پيدا كند. از مجلس ببريدشان بيرون.
ما اين قانوني كه گذراندند، به اصطلاح خودشان، قانون نميدانيم. ما اين مجلسرا مجلس نميدانيم. ما اين دولت را دولت نميدانيم. اينها خائنند به مملكتايران! خائنند!
خداوندا!، امور مسلمين را اصلاح كن. (آمين حضار) خداوندا! ديانت مقدسهياسلام را عظمت به آن عنايت فرما. (آمين حضار) خدايا! اشخاصي كه خيانتميكنند به اين آب و ملك؛ خيانت ميكنند به اسلام؛ خيانت ميكنند به قرآن،آنها را نابود كن. (آمين حضار)
در همان روز نيز آيتالله شريعتمداري در يك سخنراني، قانون «مصونيت مستشاراننظامي يك كشور خارجي» را لطمه به استقلال مملكت دانست و آن را «خلاف قوانيناسلامي» و قانون اساسي اعلام كرد. آيتالله نجفي نيز طي يك سخنراني ضمنتجليل از فاطمهي زهرا، سلامالله عليها، به تشريح پيآمدهاي لايحه پرداخت. چون حالمزاجي آيتالله مناسب نبود و دچار ضعف شد، بيانيهاي كه از قبل توسط ايشان تهيهشده بود، قرائت گرديد. در اين بيانيه آيتالله نجفي از تصويب «غيرمشروع مصونيتمستشاران آمريكايي» اظهار تأسف كرده بودند و آن را قانون منحوسي دانستند كهمجدداً در ايران احيا شد و از اينكه در شرايطي كه ملتهاي عقبافتاده در حال احرازاستقلال هستند، چنين قانوني تصويب ميشود اظهار تعجب كردند و آن را «رجوع بهقهقرا و ارتجاع سياه تفسير» كردند. آيتالله نجفي در قسمتي از بيانيهي خود «از عمومطبقات ملت ايران استمداد» خواستند كه «بيش از اين صبر و تحمل نكنند و براي حفظدين و استقلال مملكت خود اعتراض و انزجار خود را ابراز نمايند» و از مردم خواستندتا «از دولت آمريكا و دستنشاندهي او اسراييل» اظهار تنفر نمايند.
امام خميني بيانيهاي نيز در محكوميت لايحهي مصونيت مستشاران صادر ومنتشر نمودند. هيئت موتلفهي اسلامي كه بعد از واقعهي فيضيه تشكيل يافت توان خودرا در توزيع اين اطلاعيه در تهران نشان داد. در مدت كوتاهي اعلاميه سرتاسر تهرانخصوصاً در شمال شهر تهران پخش شد. ساواك فرداي آن روز گزارش داد: «شبگذشته (9/8/43) اعلاميههايي به امضاي آيتالله خميني مبني بر اعتراض به تصويبقانون مصونيت مستشاران آمريكايي به تعداد زيادي در شهر تهران پخش و در اغلبمنازل ريخته شده است.» شب بعد نيز مجدداً اعلاميهي حضرت امام در نقاطي ازتهران پخش شد. و فرداي آن روز يعني يازدهم آبان نيز اعلاميه «به صورت كتابچه» درتهران منتشر گرديد.
پس از انتشار سخنراني امام خميني «روحانيون مخالف روي منابر شروع به سخنرانيعليه دولت و لايحهي اخير مصونيت مستشاران آمريكايي نموده» و به قول ساواك«مشغول تحريك افكار عمومي» شدند.
انفعال نخستوزير:
به دنبال افشاگري و سخنان مهيج و اعلاميه صريح امام خمينيو توزيع گسترده آن در تهران، اقدام ننگيني كه رژيم در صدد مخفي نگه داشتن آن بود،آشكار شد و موجي از انتقاد را عليه رژيم به راه انداخت. شاه به منصور دستور داد تا بهتوجيه لايحه بپردازد و آن را عملي عادي و بياهميت جلوه بدهد. منصور مصلحت را درآن ديد تا به مجلس سنا بيايد و با ايراد سخناني اقدام رژيم را بياهميت جلوه دهد. ويروز نهم آبان به مجلس آمد و به دروغگويي پرداخت. او در اين سخنراني گفت: «بندهمتأسفم كه از چند روز گذشته مسائلي به گوش خورده كه بسيار تأسفآور است و بسيارتأثيرانگيز... محال و ممتنع است كه كساني يافت شوند كه ميزان وطنپرستي آنها و ميزانعلاقهي آنان به مملكت از شاهنشاه ايران و مجلسين ايران و دولت و مردم واقعي ايرانبيشتر باشد.»
وي در اين سخنراني مدعي شد كه مصونيت نيروهاي نظامي در بسياري از كشورهاقانوني است. وي با گفتن يك دروغ بسيار بزرگ و آشكار گفت: در اين لايحه «حتيمصونيت مدني براي مستشاران آمريكايي در خدمت ارتش ايران، اعطا نشده.» وي دردروغ بزرگ ديگري مدعي شد: «اين امتياز فقط به رئيس و اعضاي هيئت مستشاري دادهشده و شامل خانواده و كارمندان غيرفني هيئت مستشاري نخواهد بود. او با يك دروغديگر گفت: اين لايحه فقط يك «مصونيت ناقص، يعني مصونيت در حين انجام وظيفه»است.
منصور در ادامهي صحبت خود با كنايه به امام خميني اعتراض معظمله را نظرياتي كه«به وسيلهي ستونهاي پنجمي كه شايد غيرمرئي باشند و بعضي از آنها هم متأسفانهشناخته شدهاند،» اعلام كرد.
دروغهاي واضح منصور براي هر كس كه يك مرتبه قرارداد وين را مطالعه كرده بود،آشكار بود. خود منصور نيز ليسانس حقوق را از دانشگاه تهران گرفته بود و شايد ايناندازه از حقوق بينالمللي اطلاع داشت كه مرتكب چنين بيانات خلاف واقع نشود؛ وليچون به تنگ آمده بود در مجلس سنا به جفنگ آمد.
دروغهاي منصور نگراني مقامات آمريكا را برانگيخت. مشاور سياسي سفارتآمريكا، مارتين. اف. هرز، روز 11 آبان خواستار يك ملاقات فوري با منصور شد. در اينملاقات هر سه دروغ فوِالذكر به منصور تذكر داده شد. منصور با كمال تعجب «تماميآنچه را كه گفته بود، پس گرفت» و چند دروغ نيز به مشاور سياسي سفارت گفت. ويادعا كرد در سخنراني خود «به وضوح گفته بود كه اين مطلب شامل مسئوليتهاي مدنيميگردد» و در مورد شمول اعضاي هيئت گفت: «منظور او فقط آن بود كه كارمندانايراني اين هيئتها نميتوانند از چنين مصونيتهايي بهرهمند شوند.» وي در نهايت بهنمايندهي سفارت گفت: «به هيچ وجه نبايد بحث علني بيشتري درخصوص اين موضوعبه عمل آيد.»
در واقع رژيم شاه كه در مقابل افشاگريهاي امام خميني به استيصال رسيده بود تنهايك راه را در مقابل خود ميديد: دروغ و باز هم پنهانكاري در مقابل مردم و تسليم درمقابل خواست آمريكا.