دكتر رضوي : تسخير لانه جاسوسي انقلاب را بيمه كرد
دكتر "سيد Øسن امامي رضوي " معاون درمان Ùˆ بهداشت وزارت بهداشت در دولت دهم، در 13 آبان 58 Ùˆ اوايل شكل‌‌گيري «انقلاب دوم» جزو دانشجويان مسلمان پيرو خط امام بود.آنچه در پيش رو داريد خاطرات ايشان از تسخير لانه جاسوسي است : Ùارس: در ابتدا مقداري از خودتان برايمان بگوئيد .رضوي امامي: در خانواده ما Ùضاي مذهبي Øاكم بود. پدربزرگم روØاني بودند Ùˆ امام جمعه شهرمان خلخال. البته زماني كه من متولد شدم خانواده ساكن تهران شده بودند ولي اجدادمان در آن منطقه يا امام جمعه بودند يا جزو روØانيان بزرگ منطقه. پدرم قاضي Ùˆ مادرم خانه‌دار Ùˆ اهل مجالس قرآن Ùˆ روضه بودند. در اصل خانواده‌مان قبل از انقلاب مذهبي بودند. Ùارس: آيا در خانواده‌ صØبتي از شاه Ùˆ عملكردش مي‌شد؟ رضوي امامي: تا Øدودي بله. من Ùرزند ششم خانواده‌مان بودم Ùˆ برادرها Ùˆ خواهرهايم دانشجو بودند Ùˆ به Ùضاي سياسي كشور آشنايي داشتيم ولي مجموعه خانواده‌مان به عنوان اÙراد Ùعال سياسي نبودند. اما در جريان مسائل سياسي دانشگاه، وضعيت دانشگاه، وضعيت جامعه بوديم. از بعضي رخدادها مانند 15خرداد 42 يا Øضرت امام در خانه صØبت مي شد. Ùضاي مذهبي دانشگاه در آن زمان بيشتر تØت تأثير دكتر شريعتي Ùˆ Ùضاي Ø¬Ù†Ø§Ø Ú†Ù¾ هم بيشتر تØت تأثير چريك‌هاي Ùدايي Ùˆ Øزب توده بود. صØبت از امام هم بيشتر در خانواده‌هايي Ù…Ø·Ø±Ø Ø¨ÙˆØ¯ كه Ùعاليت سياسي مذهبي داشتند . در سال 57 دانشجوي سال اول شدم Ùˆ در جريان مسائل سياسي روز قرار گرÙتم ولي قبل از ورود به دانشگاه Ùضاي Ùكري‌ام بيشتر Ùضاي درسي بود Ùˆ در مدرسه‌اي درس خواندم كه زياد سياسي نبود . اين مدرسه از جمله مدارس خوب تهران بود، نام آن مدرسه "Ùرهنگي هد٠" بود . به خاطر شغل پدرم كه قاضي بود درشهرهاي مختل٠سكونت داشتيم. ايشان بعضا در شهرهاي مختل٠يا دادستان بودند يا معاون دادستان. مثلا در اردبيل ØŒ زنجان، تبريز Ùˆ Øتي مدتي هم در شهر رضا بوديم. سال اول Ùˆ دوم دبستان را در شهر رضا به مدرسه مي‌رÙتم Ùˆ از سوم دبستان به تهران آمديم. Ùارس: آيا مي‌توان Ú¯Ùت نام امام خميني را هم تا قبل از ورود به دانشگاه نشنيده بوديد؟ رضوي امامي: چرا نام Øضرت امام را شنيده بودم اما به عنوان مرجع سياسي كه تبعيد شده . پدربزرگم كه يك روØاني بودند Ùˆ روØاني‌هايي كه در استان آذربايجان بودند بيشتر با آقاي شريعتمداري ارتباط داشتند. يعني براي بØØ« مرجع تقليد هم بيشتربه سمت آقاي شريعتمداري مي رÙتند تا Øضرت امام .Ùارس: سال 56 آغاز تظاهرات‌هاي گسترده عليه شاه بود آيا شما در تظاهرات شركت مي‌كرديد؟ رضوي امامي: من مهر 56 وارد دانشگاه تهران شدم Ùˆ چون زمينه مذهبي داشتم خيلي زود جذب بچه‌هاي Ùعال مذهبي شدم. Ùضاي مذهبي دانشگاه آن زمان Ùضاي مخلوطي بود مثلا من دوستي داشتم به نام "اØمد رØيمي " كه ايشان شهيد شدند، او يك آدمي بود كه در آن Ùضايي كه تÙكر Ùˆ كتب "دكتر شريعتي " در دانشگاه به صورت گسترده ميان نيروهاي مذهبي غالب بود ايشان طرÙدار "شهيد مطهري " بود. كمتر كسي جرأت داشت در Ùضاي دانشگاه نامي از شهيد مطهري ببرد . ما از اين تيپ دوستان داشتيم Ùˆ Ùضاي طرÙداران Øضرت امام كه غالب بودند. در آن زمان سازمان مناÙقين هم جزو تشكيلات بچه هاي مذهبي بودند. در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران كتابخانه اسلامي بود كه هر دو گروه در آن Øضور داشتند، هم مناÙقين Ùˆ هم بچه‌هايي كه به Øضرت امام اعتقاد داشتند؛ هنوز ص٠ها جدا نشده بود. اولين مرتبه‌اي كه مناÙقين از تشكيلات بچه‌هاي طرÙدار امام جدا شدند اواخر Ùروردين Ùˆ اوايل ارديبهشت ماه 58 بود. من خاطرم هست درگيريي در "سردشت " رخ داده بود كه تعدادي از نيروهاي انقلاب را در آنجا سر بريده بودند. بچه‌هاي طرÙدار Øضرت امام آمدند درب كتابخانه را به عنوان اعتراض ببندند اما نيروهاي مناÙقين جلوي اين اقدام را گرÙتند Ùˆ مخالÙت كردند كه از آنجا اين صÙو٠به تدريج جدا شد. البته قبل از آن هم من يادم هست در سال 57 زماني كه Øضرت امام درقم Øضور داشتند بچه هاي دانشكده پزشكي وقتي را هماهنگ كردند كه نزد Øضرت امام رÙتيم. Øدود 40-30 Ù†Ùر بوديم آن زمان طرÙداران مناÙقين هم بودند كه آدم‌هاي مبارزي بودند Ùˆ همچنين بچه‌هايي كه طرÙدار Øضرت امام بودند. آنجا اينها شروع به صØبت‌هايي با Øضرت امام كردند. Øتي بگو Ùˆ Ù…Ú¯Ùˆ در طرÙداري از مناÙقين صورت گرÙت كه Øضرت امام خيلي قاطع جوابشان را دادند Ùˆ Ú¯Ùتند اين ديدگاهي كه شما داريد اشتباه است كه به تدريج آنها از جريانات بچه مذهبي ها جدا شدند. سال 56 Ùضا يك Ùضاي شناخته شده‌اي در دانشگاه بود. Øضرت امام بسيار بيشتر از قبل Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ بودند. اين سال شروع اوج گيري Øركت انقلاب با شهادت Øاج آقا مصطÙÙŠ Ùˆ آن مقاله‌اي كه در روزنامه اطلاعات عليه امام نوشته شده بود . رسما بچه هاي مذهبي در صØنه Øضور پيدا كردند Ùˆ دانشگاه راتعطيل كردند Ùˆ Øركت‌هاي بعدي كه ديگر ما در آن Ùضا Øضور داشتيم . من هم به همراه بچه ها Øضور Ùعال داشتم تا زمان انقلاب. Ùارس: با Øضور در دانشگاه Ùˆ سياسي شدن ذهنتان سير مطالعاتي شما چگونه شد؟ رضوي امامي: بيشترين كتابي كه در آن زمان بر آن متمركز مي شديم - چون بØØ« انقلاب بود- كتاب "Øكومت اسلامي Øضرت امام " بود. جزوه كوچكي بود كه همه گرايش پيدا مي‌كردند آن را مطالعه كنند، در كنار آن كتاب‌هاي دكتر شريعتي بود كه بسيار مورد توجه بود. تا زمان قبل انقلاب كتاب هاي شهيد مطهري هم در جامعه بود ولي خيلي عموميت نداشت، همه آن رانمي خواندند. ما هم اگر كتاب هاي ايشان را پيدا مي‌كرديم Øتما مطالعه مي كرديم. شهيد مطهري بعد از شهادت شان كتاب هايشان به صورت گسترده انتشار پيدا كرد . كتاب هايي از نويسندگاني مانند جلال الدين Ùارسي، Ù…Øمدرضا Øكيمي كه در مورد بØØ« هاي اعتقادي بود مطالعه مي كردم. اينها كتاب هاي بود كه آن موقع مي‌خوانديم واقعا تبديل به سير مطالعاتي شد Ùˆ بعد هم شروع به خواندن عربي كرديم Ùˆ با تعطيلي دانشگاه اين روند تشديد پيدا كرد. Ùارس: پيگيري اين سير مطالعاتي Ùˆ شركت در اين مسائل Øس دروني خودتان بود يا Ùضاي Øاكم بر دانشگاه براي شما انگيزه شد؟ رضوي امامي: هر دوتايش تاثير داشت. سال 56 كه وارد دانشگاه شديم 200 دانشجوي آزاد پزشكي Ùˆ 100 دانشجوي بورسيه ارتش وارد شد كه در بين دانشجويان بورسيه ارتش، دوستاني داشتيم كه Ùضاي Ùكري شان تÙاوت داشت. در بين 200 دانشجو بچه‌هاي سرسخت مذهبي Ùˆ خيلي سياسي تنها 15-10 Ù†Ùر بودند . بچه هاي مذهبي كه اهل نماز Ùˆ مسجد باشد Øدود 50-40 Ù†Ùر بودند. بالاخره خودمان Øس مي‌كرديم گرايشات دروني داريم كه به آن دوستان نزديك بود. زمينه‌هاي Ùعاليت هاي ديگر هم بود، Ùضايي بود كه همه چيز در آن براي انتخاب مهيا بود كه خدا عنايت كرد ما بيشتر به اين طر٠گرايش داشتيم Ùˆ Ùضاي دوستان هم جذبمان كرد. Ùارس:در بين اساتيد اÙراد مذهبي، چهره هاي سياسي هم وجود داشت؟ رضوي امامي: بودند ولي خيلي نشان نمي‌دادند. Ùضاي پزشكي خيلي سياسي نبود، بيشتر درسي بود. اساتيد اگر هم اعتقاداتي داشتند خيلي براي دانشجويان هدايت گر نبودند بيشتر خود دانشجويان مديريت مي‌كردند. Ùارس: 17 شهريور 57 كجا بوديد؟ رضوي امامي: نظام آموزشي كه آن موقع در دانشگاه ما وجود داشت نظام ثلثي بود. يعني 3 ثلثه سه ماه داشتيم. سال 57 را هم به همين صورت شروع شد Ùˆ خيلي زودتر از ديگر دانشكده ها به سر كلاس مي رÙتيم يعني 15 شهريور سال 57 دانشگاهمان باز شد. روز 16 شهريوربه ياد دارم كه مردم از قيطريه به سمت پايين Øركت كردند. روز 17 شهريور من در تظاهرات نبودم اما روز شنبه 18 شهريور را كه به دانشگاه رÙتم به ياد دارم كه به دليل كشتاري كه شده بود Ùضاي ملتهبي در دانشگاه Øاكم بود. Ùارس: در مورد اين التهابي ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ù‡ÙŠØ¯ØŸØ±Ø¶ÙˆÙŠ امامي: در دانشگاه بچه‌ها تجمعات اعتراض‌آميز داشتند كه به شعار هم تبديل شد. Ùضاي آن موقع Ùضايي بود كه گاهي اوقات رژيم گارد را وارد دانشگاه مي‌كرد. 18 شهريور دانشگاه رسما باز نشده بود Ùˆ بيشتر دانشجويان پزشكي بودند. به همين دليل خيلي گارد وارد دانشگاه نشد ولي چند روز بعدش بچه‌ها Øركت اعتراض‌آميزي انجام دادند. در كتابخانه دانشكده پزشكي جمع شدند؛ آن موقع گارد كه به دانشگاه مي‌آمد اجازه نداشت به ساختمان دانشكده وارد شود، تنها مي توانست در Ù…Øوطه بماند. در آن زمان Øركتي كه بچه‌ها داشتند اين بود كه بچه‌هاي مذهبي موقعيتي را به وجود مي‌آوردند كه اÙراد غير مذهبي هم Ùشارهاي گارد را ببينند. در آن موقع موقعيتي پيش آمد كه بچه‌ها در كتابخانه دانشكده زنداني شدند، جمع زيادي از دانشجويان مشغول مطالعه در كتابخانه بودند Ùˆ بچه‌ها موقعيتي به وجود آوردند كه آنها نتوانستند خارج شوند. گارد هم دانشكده پزشكي را Ù…Øاصره كرد، بچه‌ها هم از طبقه دوم شعار مي‌دادند. 3 - 2 ساعت اين جريان ادامه داشت تا اينكه به گارد اجازه دادند وارد ساختمان شدند. ما در كتابخانه بوديم كه متوجه شديم از در Ùˆ ديوار گاردي‌ها وارد كتابخانه مي‌شوند Ùˆ بچه‌ها را كتك مي زدند Ùˆ آنها را از كتابخانه بيرون مي كردند. Ùكر كنم اين Øركت به دنبال 17 شهريور اتÙاق اÙتاد. رسانه ها نمي‌توانستند به صورت ÙˆØ§Ø¶Ø Ø¨Ù†ÙˆÙŠØ³Ù†Ø¯ چون تØت سيطره رژيم بودند. شايد 17 شهريور يك موقعيت بود كه مقداري تغييرات به سمت تند شدن رÙت. آن زمان شري٠امامي نخست‌وزير بود بعد از آن Øادثه رژيم Øس كرد بايد سخت‌تر بگيرد كه ازهاري را به عنوان نخست‌وزير گذاشتند. روزنامه‌هاي زمان ازهاري هم نمي‌توانستند واضØ‌ بنويسند بختيار كه آمد كمي آزادتر شد Ùˆ مي‌توانستند يك چيزهايي بنويسند. Ùارس: 12 بهمن 57 كجا بوديد؟ رضوي امامي:منزل يكي از خواهرهايم در خيابان انقلاب بودم. معمولا در تظاهرات‌هاي عمومي از جمله عاشورا، تاسوعا Ùˆ ... به منزل ايشان مي‌آمدم تا راØت تر در تظاهرات شركت داشته باشم . آن روز هم ما آنجا بوديم Ùارس:از زمان ورود امام تا پيروزي انقلاب دانشگاه چگونه Ùضايي داشت؟ رضوي امامي: Ùكر كنم در سال 57 از مهرماه تا بهمن يك ماه هم دانشگاه نرÙتيم يا دانشگاه تعطيل بود يا كلاس‌ها تشكيل نمي‌شد. خيابان مقابل دانشگاه Ùˆ نرده‌هاي دانشگاه Ù…ØÙ„ چسباندن اطلاعيه Ùˆ Ù…ØÙ„ ملاقات مردم بود. از اواخر آذر Ùˆ دي ماه آنجا را ممنوع كرده بودند. Ù…ØÙ„ اطلاعيه‌ها بيمارستان امام شده بود، ما براي كسب اطلاعات Ùˆ هماهنگي به بيمارستان امام مي‌رÙتيم. ديوارهاي ساختمان اصلي بيمارستان امام را اطلاعيه‌هاي امام Ùˆ عكس‌ها را مي‌چسباندند Ù…ØÙ„ تلاقي Ùˆ ارتباط بچه‌هاي دانشگاه هم تقريبا آنجا بود Ùˆ آنجا همديگر را پيدا مي‌كردند. Ùارس: بين دوستان Ùˆ رÙقاي نزديكتان كسي بود كه در Øوادث انقلاب شهيد شود؟ رضوي امامي:يكي از همكلاسي‌هايم به نام خانم عزت ملوك كاووسي بود كه مزارش در بيمارستان امام است. ايشان 21 بهمن در ميدان امام Øسين(ع) شهيد شد، زماني كه با آمبولانس رÙته بود مجروØان را منتقل كند تيري به ايشان اصابت كرده بود كه شهادت رسيده بود. بعد از Øضرت امام اجازه گرÙتند Ùˆ درست در همان‌جايي كه هلي‌كوپتر Øضرت امام در بيمارستان به زمين نشسته بود برايش مزاري درست كردند. ØµØ¨Ø 21 بهمن تظاهرات ها شروع شد. آن روز تنها روزي بود كه ازظهر Øكومت نظامي اعلام شد. قبلا تنها شب ها Øكومت نظامي بود Ùˆ همه روي پشت‌بام‌ها شعار مي‌دادند. روز 21 بهمن از ساعت 10 Ùˆ 11 ØµØ¨Ø Ø±Ú˜ÙŠÙ… Øكومت نظامي اعلام كرد. آقاي منتظري Ùˆ طالقاني اطلاعيه دادند كه مردم به خانه‌هايشان بروند چون خيابان ها خطرناك است. اما Øضرت امام اطلاعيه دادند كه به خيابان‌ها بريزيد. انگار به Øضرت امام الهام شده بود چون بعدا معلوم شد مقدمه‌اي بود كه ماموران به مدرسه رÙاه بروند Ùˆ ايشان را بازداشت كنند. آن زمان خانه پدري‌ام در خيابان خرمشهر - خيابان كميل بود به خيابان آمديم، ديديم مردم در Øال پخش اطلاعيه بودند . آن شب، شب خاصي بود. ما هم در خيابان بوديم همان اطرا٠منزل خودمان . بعد به طر٠پادگان Øر رÙتيم. اولين پادگاني كه توسط مردم ÙØªØ Ø´Ø¯ پادگان نيروي هوايي بود بعد به پادگان Øر هم رسيد. Ùكر كنم در نيمه‌هاي شب بود كه اعلاميه آقاي قره‌باغي پخش شد كه طي آن ارتش اعلام بي‌طرÙÙŠ كرد. با پخش اين اطلاعيه به همه اØساس آرامش دست داد كه ديگر مشكلات تمام شد. من آن موقع جوان 18 ساله بودم Ùˆ آموزش نظامي هم نديده بودم ولي رÙتم Ùˆ در Øد خودمان Øضور داشتيم. Ùارس: مدت چند ماهي كه بين پيروزي انقلاب تا تسخير لانه جاسوسي مشغول به Ú†Ù‡ كاري بوديد؟ رضوي امامي: در اين Ùاصله در Ù…ØÙ„ ØŒ عضو كميته مسجد Ù…Øله مان بودم. مثلا شب‌ها در Ù…ØÙ„ كشيك مي‌داديم. خاطرم هست يكي از شب‌هايي كه كشيك مي‌داديم شبي بود كه اعلام كردند ضد انقلاب رÙته اند تا صدا Ùˆ سيما را بگيرد. همه مي‌گÙتند Øركت كنيم Ùˆ برويم كه راديو اعلام كرد اوضاع خوب است. ما Ù‡Ùته‌اي 2-3 شب در كميته Ù…Øله مان كشيك مي‌داديم ولي عمده Ùعاليتم در دانشگاه بود. يعني آن مقطع وارد بØØ« كتابخانه اسلامي شدم بعد كه بØØ« جدايي نيروهاي طرÙدار Øضرت امام از مناÙقين شد با بچه‌هاي طرÙدار Øضرت امام تشكيل يك كانون Ùعاليت‌هاي اسلامي را داديم. آن زمان انجمن اسلامي نبود، من هم عضو شوراي مركزي كانون Ùعاليت‌هاي اسلامي در دانشكده پزشكي دانشكده تهران بودم . اين كانون با انجمن اسلامي دانشجويان هماهنگ بود. اوايل با مناÙقين يكي بود بعد كه جدا شد آنها شدند « انجمن دانشجويان مسلمان » Ùˆ بچه‌هاي طرÙدار Øضرت امام شدند « انجمن اسلامي دانشجويان » . ابتدا نام دانشكده پزشكي، كانون Ùعاليت‌ اسلامي بود سال 59 نامش تغيير كرد Ùˆ شد " انجمن اسلامي دانشجويان ". Ùارس:Ú†Ù‡ اÙرادي در آن Øلقه Øضور داشتند؟ رضوي امامي: Ù…Øمدرضا خاتمي ØŒ علي بيطرÙØŒ "Øبيب برادران توكلي " كه شهيد شد. ايشان هم در جريان لانه بود منتهي سال 59 اوايل جنگ Ù…Ùقودالاثر شد. رضا بلوكي كه الان چشم پزشك است او هم در لانه‌ آمد، مجتبي سالاري Ùˆ من كه مهره‌هاي اصلي اينها بودند. Ùارس: بيشتر Ùعاليت‌هاي كانون Ú†Ù‡ بود؟ رضوي امامي: Ùعاليت‌هاي كانون خيلي سياسي بود. Ùعاليت‌هاي Ùرهنگي هم داشتيم ولي عمدتا Ùعاليت‌ها سياسي بود. تقريبا اوايل انقلاب قبل از تشكيل جهاد دانشگاهي، اداره دانشگاه با بچه‌هاي مسلمان بود. مثلا سل٠سرويس اداره‌اش با بچه‌هاي مسلمان بود. نمونه‌اش آقاي دكتر "Øسن اعتمادزاده " كه به او "Øسن سل٠" مي‌گÙتند، اداره سل٠سرويس با او بود. كارهايي كه الان پيمانكار انجام مي‌دهد با بچه‌هاي دانشجو بود. كميته امداد تشكيل داده بوديم كه مسئولش دكتر صداقت بود . الان ايشان رئيس انجمن راديولوژي است. او گروه‌هاي پزشكي تشكيل مي‌داد Ùˆ به مناطق Ù…Øروم مي‌رÙت. اداره كتابخانه اسلامي يكي ديگر از Ùعاليت‌هايي بود كه بچه‌ها انجام مي‌دادند . برنامه‌هاي Ùرهنگي زياد بود. برنامه‌هاي قرآني، سير مطالعاتي بود Ùˆ من بيشتر نقش يك آدم دائمي را در انجمن اسلامي داشتم. يعني هر وقت بيكار بودم در انجمن مي نشستو Ùˆ كار مالي Ùˆ اداري را انجام مي‌دادم Ùˆ در كارهاي Ùرهنگي هم كمك مي‌كردم. Ùارس: رابطي هم با مركز انجمن اسلامي داشتيد؟ رضوي امامي: بله، يكي از رابط‌هاي عمده علي بيطر٠بود. نماينده دانشكده Ùني هم در جلسات Øضور داشت بود. Ù…Øوريت بچه‌هاي دانشگاه تهران بيشتر Ùني بود. هنوز شوراي مركزي به آن عنوان نداشتيم. شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه عمدتا در جريان كار تصر٠لانه جاسوسي شكل گرÙت. يعني اوايل سال 59 . من نماينده دانشكده خودمان در آن جلسات بودم. يكي ديگر از آقايان "عزيز جعÙري " بود كه الان Ùرمانده سپاه هستند. ايشان نماينده دانشكده هنر بود كه در لانه Øضور نداشت. بچه‌هايي كه عضو انجمن اسلامي بودند كمتر در لانه Øضور داشتند. مثلا دكتر الهام Ùˆ همسرش خانم رجبي نماينده دانشكده Øقوق بودند . بچه‌هايي كه از لانه بودند من Ùˆ دكتر خدمت بوديم، بقيه زياد در لانه نبودند. Ùارس: در مورد Ù†Øوه هماهنگي براي تسخير لانه جاسوسي ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨Ùرمائيد؟ رضوي امامي: 2 روز قبل از روز موعد من در جريان چنين كاري قرار گرÙتم. جلسه‌اي در سرسراي دانشكده پزشكي كه الان به تالار شهدا معرو٠است تشكيل شد. Øبيب بيطر٠آمد Ùˆ 4- 5 Ù†Ùر از ما را جمع كرد Ùˆ ماجرا را بيان كرد كه قرار است Øركتي شود. اÙراد خاصي هم در جمع بودند Ùˆ شناخته شده بودند همان اÙرادي كه نام بردم با يكي دو Ù†Ùر ديگر بودند مثلا علي سبØاني بود كه بعدا با خواهر دكتر سالاري‌Ùر ازدواج كرد كه خواهرش هم عضو اين گروه بود Ùˆ از بچه‌هاي Ùعال بود. خانم دكتر قاضي‌زاده بود كه الان متخصص زنان است، ايشان در لانه نماند همان روز اول آمد. از دانشكده پزشكي Øدود 10 Ù†Ùر انتخاب شدند. صØبت شد Ùˆ Ú¯Ùتند Ùردا مي‌خواهيم برويم مقابل سÙارت آمريكا Øركت اعتراض‌آميز انجام دهيم Ùˆ تنها در همين Øد بود. Ú¯Ùتند Ùردا ØµØ¨Ø Ø³Ø§Ø¹Øª 6 بياييد يك هماهنگي داريم. Ùردا ØµØ¨Ø Ø¯Ø± ضلع شمال غربي ميدان انقلاب كه الان ساختمان جهاد است جمع شديم؛ مدت‌ها آنجا انجمن اسلامي دانشجويان بود. خلاصه آنجا جمع شديم Ùˆ Ú¯Ùته شد ما وارد سÙارت مي‌شويم، چند ساعتي آنجا تØصن مي‌كنيم براي اعتراض به رÙتن شاه به آمريكا Ùˆ ملاقات آقاي بازرگان با برژينسكي (در الجزاير) . قرار شد در يك كوچه بعد از خيابان بهار جمع شويم. Ùارس:سخنران جلسه Ú†Ù‡ كسي بود؟ رضوي امامي: شايد بيطر٠بود دقيقا خاطرم نيست. Ùارس:چقدر جمعيت در ساختمان جمع شده بود؟رضوي امامي:از همه دانشكده‌ها بودند Øدود 70ØŒ80 Ù†Ùر بوديم. Ùارس:آيا شعار داديد؟ رضوي امامي: خير، قرارمان اين بود آنجا جمع ‌شويم Ùˆ شعار ندهيم. از آنجا هم كه به سمت سÙارت آمريكا Øركت مي‌كنيم خيلي شعار ندهيم تا جلب توجه نكنيم. كمي به سمت سÙارت بياييم Ùˆ بايستيم Ùˆ كمي شعار بدهيم. قرار شد قيچي‌هاي سيم‌بري را خانم‌ها در زير چادرشان پنهان كنند كه زنجير درب اصلي را ببريم Ùˆ بعد داخل شويم. بچه‌ها زنجير هم آورده بودند كه بعد از ورود به لانه جاسوسي درب را از پشت ببندند تا كسي غير از خودمان نتواند وارد آنجا شود. يك سري بازوبند هم آماده كرده بودند كه بچه‌ها ببندند به بازوهايشان تا مشخص باشند Ùˆ آدم غريبه بين ما نيايد. ولي من خاطرم هست چند Ù†Ùر غريبه هم بين بچه‌ها آمدند. Ùارس: وقتي مي‌خواستيد وارد ساختمان شويد نگهبان‌ها ممانعت نكردند؟ رضوي امامي: بله، آنجا جمع شديم Øركت كرديم Ùˆ جلو آمديم. كمي هم استرس داشتيم. رسيديم آنجا گوشه ديوار بيرون سÙارت يك ريوي ارتش ايستاده بود شايد هم شهرباني بود. بچه‌ها كمي نگران شدند يكي دو Ù†Ùر از بچه‌ها به سمتش رÙتند ولي ماشين ايستاده بود Ùˆ جلو نيامد. بچه‌ها آماده بودند كه داخل شوند . چند وقت قبل هم نيروهاي چپي Ùˆ چريك‌هاي Ùدائي خلق وارد سÙارت شده بودند. ما جلو رÙتيم بچه‌ها شروع به چيدن سيم‌ها كردند مقداري طول كشيد. اگر Ùيلم‌ها Ùˆ عكس‌هاي آن موقع را ديده باشيد در Øين اينكه تعدادي سيم‌ها را مي‌چيدند، چند Ù†Ùر از بچه‌ها از نرده درب سÙارت بالا رÙتند كه من هم شروع كردم از نرده بالا رÙتن كه همان موقع درب باز شد Ùˆ داخل شديم. مقابل درب ØŒ نگهبان نبود. روبرويمان كه 50 متر آن طرÙ‌تر ساختمان بود نيروهاي شهرباني ايستاده بودند. نيروهاي Ù…ØاÙظ خود سÙارت نبودند چند تا نيروي شهرباني بود كه جلو آمدند اما Ù…Ø³Ù„Ø Ù†Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯. يك Ù†Ùر از بچه‌هاي ما Ù…Ø³Ù„Ø Ø¨ÙˆØ¯ Ùˆ كلت داشت، Ùكر كنم علي زØمتكش بود. نيروهاي شهرباني آمدند Ùˆ جلوي ما را گرÙتند Ùˆ Ú¯Ùتند Ú†Ù‡ كار مي‌كنيد. به آنها Ú¯Ùتم شما دخالت نكنيد ما مي‌خواهيم تØصن كنيم. آنها هم خيلي ممانعت نكردند. بچه‌ها داخل شدند Ùˆ درب را پشت سرشان بستند. Øدود 200 Ù†Ùر بوديم كه وارد شديم. عده‌اي هم قرار شد بيرون سÙارت باشند كه تداركات Ùˆ اطلاعات را رد Ùˆ بدل كنند. ساختمان‌ها از قبل شناسايي شده بودند، بچه‌ها تقسيم شدند ما جزو گروهي بوديم كه در ساختمان اصلي دور زديم كه بعدا به "ساختمان اسناد " معرو٠شد. بيشترين مقاومت را آن ساختمان انجام داد چون اسناد جاسوسي در آنجا بود Ùˆ درب‌هاي Ùلزي بسيار Ù…Øكم داشت. جاسوسان درب‌ها را بسته بودند Ùˆ داخل بودند. در داخل ساختمان گاز اشك‌آور Ùˆ اسلØÙ‡ داشتند. نيروهاي گارد سÙارت كه آنجا را به طور كامل Ù…ØاÙظت مي‌كردند، Ùكر كردند اين Øركت هم مثل Øركت چريك‌هاي Ùدايي است. منتظر بودند پليس بيايد ولي نيامد. نمي‌دانم دليلش Ú†Ù‡ بود، هماهنگ شده بود يا نه. ما دور ساختمان Øلقه زديم. گروه‌هايي كه مامور ساختمان‌هاي ديگر بودند رÙتند Ùˆ آن ‌ها را اشغال كردند مثلا خوابگاه، ساختمان ويزا، منزل سÙير Ùˆ ... . ما هم دور ساختمان ايستاده بوديم كمي هم باران مي‌آمد. در همين Øين ديدم آقاي موسوي خوئيني ها به لانه آمد Ùˆ در Ù…Øوطه با بچه‌ها صØبتي كرد Ùˆ رÙت . او در آن موقعيت نماند. بچه‌ها دنبال روزنه‌اي مي‌گشتند كه داخل شوند تا اينكه يكي از مسئولين گارد ØÙاظت سÙارت از زيرزميني كه درب نرده‌اي داشت از ساختمان بيرون‌ آمد . شروع كرد با بچه‌ها مذاكراتي انجام داد كه Ú†Ù‡ مي‌خواهيد Ùˆ اينجا Ú†Ù‡ مي‌‌كنيد؟ بچه‌ها پاسخ دادند مي‌خواهيم داخل ساختمان بياييم Ùˆ تØصن كنيم. او Ú¯Ùت نمي‌شود Ùˆ به ساختمان برگشت. بچه‌ها هم متوجه همان روزنه براي داخل شدن به ساختمان شدند. بچه‌ها نرده‌ها را با تكان كندند Ùˆ داخل شدند. آمريكايي ها در راهروها گاز اشك‌آور زده بودند ولي بچه‌ها وارد شدند Ùˆ درب‌ها را باز كردند . آن ساختمان هم اشغال شد. تعدادي از نيروهايشان مي‌خواستند مقاومت كنند ولي ظاهرا به آنها دستور داده بودند مقاومت نكنند. سÙير هم نبود Ùرار كرده بود.بعد به داخل ساختمان رسيديم . طبقات اشغال شد به غير از يك Ù…Øوطه‌اي كه سري بود، طبقه دوم ساختمان بود اØساس كرديم از پشت ديواري صدا مي‌آيد. بچه‌ها متوجه شدند يك درب مخÙÙŠ آنجا وجود داشت . درب را باز كردند، سه يا چهار Ù†Ùر آنجا بودند كه داشتند يك سري اسناد Ùˆ كاغذ Ùˆ Ùيلم را در دستگاه خردكن از بين مي بردند. خيلي از اسناد از بين رÙت ولي يك سري كه رشته رشته شده بود بچه‌ها آن را چسباندند. Ùارس: آيا در ذهن شما چنين سئوالي پيش نيامد كه ممكن است امام با اين Øركت مخال٠باشد ؟رضوي امامي: آن زمان نظر امام براي ما خيلي مهم بود . نقل بچه‌ها قبل از تسخيرلانه از آقاي موسوي خوئيني‌ها اين بود كه امام مخالÙت نخواهند كرد .Ùارس: در صورتي كه با Øضرت امام صØبتي نشده بود؟ رضوي امامي: ما كه به عنوان نيروهاي پائين دست بوديم اطلاعي نداشتيم ولي نظر Øضرت امام براي ما مهم بود كه امام مخال٠اين موضوع نباشد . تا ساعت 14 كه اخبار ØŒ نظر Øضرت امام را اعلام كرد، ما هنوز نگران بوديم كه اين Øركت درست است يا نه. ما نمي‌دانستيم چند ساعت مي‌خواهيم آنجا تØصن كنيم ولي وقتي وارد شديم قضيه از چند ساعت گذشت Ùˆ تبديل شد به اينكه ما آنجا را اشغال كرديم Ùˆ چند Ù†Ùر به گروگان گرÙته شدند كه ما به خواسته‌هايمان برسيم!Ùارس: آيا ترسي نداشتيد از اينكه پايتان را در ÙƒÙØ´ كشوري مي‌كنيد آن زمان براي خود ابرقدرتي بود؟ رضوي امامي: Ù„Øظه‌اي كه از درب لانه وارد شديم انتظار همه چيز را داشتيم . بالاخره آمريكا بود، قياÙه‌هاي آنها را از پشت مي‌ديديم كه ماسك زده بودند Ùˆ گاز اشك‌آور Ùˆ اسلØÙ‡ داشتند. اØتمال آن را مي‌داديم كه به هر كاري دست بزنند ولي خدا قدرتي به ما داده بود كه دور ساختمان زنجيره انساني ايجاد كرده بوديم Ùˆ اصلا ترسي Øس نمي‌كرديم. Ùارس: شما هدÙتان تØصن بود اما در عكس‌‌ها نشان مي‌دهد كه كارمندهاي سÙارت با دست Ùˆ چشم بسته از ساختمان بيرون مي‌آيند. از تØصن تا گروگان‌گيري Ùˆ بازداشت كردن خيلي Ùاصله هست. چطوري به اين نتيجه رسيديد كه كارمندها را هم با چشم Ùˆ دست بسته از ساختمان خارج كنيد؟ رضوي امامي: بØØ« اين بود كه يك سري كارمند خارجي Ùˆ ايراني در آنجا بود كه بايد تكلي٠اينها مشخص مي‌شد يا بايد مي‌رÙتند يا بايد مقاومت مي‌كردند . نمي‌گذاشتند ما كاري انجام دهيم. در ساختمان اصلي كه وارد شديم بعد از آن به ساختمان سÙير آمديم. Ùضا براي ما كه نيروهاي عملياتي بوديم اين بود كه مدتي بايد مراقب اينها باشيم تا كار تمام شود. پيام Øضرت امام را ما از تلويزيون آنها شنيديم، من در ساختمان Ù…ØÙ„ اقامت سÙير بودم . آمريكايي ها روي صندلي‌ها ولو شده بودند. دست Ùˆ چشم‌هايشان هم همه ابتدا بسته نبود . آنهايي كه بسته بود نيروهاي امنيتي‌شان بودند. بقيه‌ چشم هايشان باز بود. شب اول در ساختمان سÙير اوضاع خيلي به هم ريخته بود، ما در كنار آنها بوديم Ùˆ اسلØÙ‡ نداشتيم Ùˆ مراقب آنها بوديم كه جايي نروند. اگر مي‌خواستند دستشويي بروند دستشان را مي‌گرÙتيم Ùˆ به دستشويي مي‌برديم. شب اول به همين صورت گذشت تا Ùردايش هم من Ùكر نمي‌كردم قضيه اين قدر طولاني شود. خاطرم هست ساعت 14 كه جريان تسخير لانه جاسوسي از اخبار اعلام شد، ساعت 15 يا 16 با منزل تماس گرÙتم Ùˆ Ú¯Ùتم شب نمي‌آيم. تا تماس گرÙتم پدرم گوشي را برداشت از Ù„ØÙ† صدايم كه خنده‌اي در آن بود متوجه شد Ùˆ قبل از Øر٠زدن Ú¯Ùت: Ùهميدم كجا هستي. اخبار را شنيده بود Ùˆ از شر Ùˆ شور من هم باخبر بود. من Ùكر مي‌كردم دو يا سه شب آنجا هستيم Ùˆ جريان تمام مي‌شود Ùˆ مي‌رويم. وسط هاي روز سيزده آبان بود كه نيروهاي مناÙقين هم مقابل سÙارت ريختند Ùˆ اعلام كردند ما هم هستيم. اگر تاريخ آنجا را مرور كرده باشيد گروه‌هاي زيادي آمدند به خصوص اينها تا 10ØŒ 12 شب گروه آنها دور سÙارت مي‌آمد Ùˆ در Øمايت از Øركت رژه مي‌رÙت. Øضرت امام دراين سير تاريخي تدبير كردند، اگر بازرگان را به عنوان نخست وزير نمي‌گذاشتند هميشه اين بهانه بود Ùˆ مي Ú¯Ùتند نيروهاي مذهبي خيلي تند عمل كردند . امام Ùرصت دادند تا نيروهايي مثل بازرگان Ùˆ نهضت آزادي خود را نشان دهند. به همين دليل مردم بغض ÙروخÙته‌اي داشتند، مثل بØØ« بني‌صدر كه شهيد بهشتي Ùˆ شهيد باهنر Ùˆ آقاي خامنه‌اي خيلي ØÙ‚ داشتند. صØنه‌اي در مجلس نشان مي‌دهد كه آقا مي‌Ùرمايد اگر قرار باشد ØرÙÙŠ Ú¯Ùته شود ما خيلي Øر٠ها براي Ú¯Ùتن داريم. ما مانده بوديم كه ØرÙ‌هايي كه Øضرت امام مي‌‌گويند چيست Ùˆ ملاقات بازرگان به برژينسكي چيست؟! كه مي‌خواهد اوضاع را طوري كند كه دوباره به قبل از انقلاب برگرديم. وقتي اين Øركت شد مردم منÙجر شدند Ùˆ منتظر بودند اتÙاقي بيÙتد Ùˆ دولت موقت كنار برود. اصل Ù…Øور بØØ« هم امريكا بود، شاه از ايران رÙته بود ولي Øركت‌هاي آمريكا ادامه داشت. Ú†Ù‡ بسا اگر اين اتÙاق نمي‌اÙتاد 28 مرداد ديگري تكرار مي‌شد Ùˆ يا شاه برمي‌گشت يا يك كسي مثل شاه . اين اقدام بود كه انقلاب را بيمه كرد Ùˆ آمريكا را از ايران كاملا نااميد كرد. با اطلاعاتي كه من الان دارم اگر به آن روز برگردم باز هم اين اقدام را انجام مي‌دهم به دليل اينكه آن اÙرادي كه آنجا بودند با نيت آنجا نشسته بود كار سÙارت نمي‌كردند. سÙارت آمريكا كاملا يك كانون هدايت شاه Ùˆ نيروهاي طرÙدار او Ùˆ امپرياليسم بود .Ùارس: مسئول عمليات Øمله به ساختمان اصلي را Ú†Ù‡ كسي به عهده داشت؟ رضوي امامي: Ùكر كنم علي زØمتكش بود. Ùارس : شما تا پايان ماجرا در سÙارت بوديد؟رضوي امامي: من جزو آخرين Ù†Ùراتي بودم كه از ساختمان بيرون آمدم Ùˆ تا آخرين روز در آنجا Øضور داشتم. البته ما يك كمي هم بيشتر مانديم چون ساختمان بعد از اينكه گروگان‌ها آزاد شدند دست تعدادي از بچه‌هاي لانه بود Ùˆ بعد به سپاه تØويل داده شد، من تا Ùروردين سال 1360 آنجا بودم. ما تا يك زمان مشخصي كار عمليات انجام مي‌داديم بعد كه گروگان‌ها آزاد شدند يك بهداري آنجا بود، ما كه دانشجوي پزشكي بوديم به آن بهداري رÙته بوديم Ùˆ داروها را تجويزمي‌كرديم Ùˆ تقسيم مي‌كرديم. گاهي كار پانسمان هم انجام مي‌داديم. در قسمت عمليات، مسئوليت نداشتم وتنها نيروي عملياتي بودم كه يك مدت ØÙاظت گروگان‌ها را برعهده داشتيم تا قضيه Øمله طبس كه پيش آمد، تعدادي از آنها را به بيرون از ساختمان منتقل كرديم Ùˆ به مكان ديگري رÙتيم. Ùارس: خبر Øمله به طبس را چگونه شنيديد؟رضوي امامي:من در نماز جمعه بودم . اواسط نمازجمعه بلندگو اعلام كرد كه چنين اتÙاقي اÙتاده Ùˆ آمريكا شكست خورده Ùˆ هواپيما هاي آنها سقوط كرده اند. Ùارس: از آن گروگانهايي كه آنجا بود اسم شخص خاصي هست كه نام ببريد؟ آيا با اينها ارتباط برقرار كرديد؟ رضوي امامي: اكثريت آنها Ùارسي بلد بودند به همين دليل به راØتي ارتباط برقرار مي كرديم . آن چند روزي كه در ساختمان اصلي بوديم Øدود 10 Ù†Ùر گروگان در اختيار ما بود. تعداد دانشجويان Øدود 15 الي 20 Ù†Ùر بود كه آنجا كشيك مي‌دادند. آنجا به ما اسلØÙ‡ داده شد ÙˆØتي در آن دوران آموزش نظامي ديديم، كار با اسلØÙ‡ Ùˆ كلت را آموختيم. آموزش بچه هاي لانه در اختيار نيروهاي تكاور بود. هميشه سه Ù†Ùر از دانشجو ها در Øال نگهباني Ùˆ نگهداري آمريكايي ها بودند. به همين دليل خود به خود بين آنها Ùˆ دانشجويان ارتباط برقرار مي شد. به مرور زمان ما با آنها آشنا شديم Ùˆ كمي با هم صØبت مي‌كرديم. البته نه آنها اجازه داشتند با ما صØبت كنند Ùˆ نه ما خيلي اجازه داشتيم با آنها صØبت كنيم ولي تا Øدودي شخصيت‌هايشان به دست مان ‌آمده بود. Ùارس: Ú†Ù‡ شخصيت‌هايي داشتند؟رضوي امامي: شخصيت‌ها با هم متÙاوت بود يك سري گروه گاردشان بودند كه شخصيت‌‌هاي نظامي Ùˆ خشكي داشتند. يك سري شخصيت‌هاي ضعيÙÙŠ بودند كه يكي از آنها خودكشي كرد. يادم هست كه خود من او را به بيمارستان بردم. او دچار اÙسردگي شده بود. چون اينها كه اقدام به Ùرار مي‌كردند بچه‌ها آنها را به انÙرادي منتقل مي‌كردند. يكي از آنها اقدام به Ùرار كرده بود كه بچه‌ها او را به انÙرادي بردند. او هم در سلول اقدام به خود كشي كرده بود. خدا رØمت كند "رØمان دادمان " را، ايشان آن زمان يكي از Ùرماندهان بخش عمليات بود. من را صدا زد Ùˆ Ú¯Ùت بيا اين آمريكايي خودكشي كرده، او را به بيمارستان ببر . شخصيت پيچيده هم در بين آنها زياد بود مثلا "باري روزن " آدم خيلي مارمولكي بود از چهره‌اش مشخص بود . او بعدها با عباس عبدي پور ملاقات داشت. Ùارس: بهترين خاطره‌اي كه از آن مدت داريد چيست؟رضوي امامي: شايد بهترين خاطره‌ من Ùضايي است كه بر لانه جاسوسي بين بچه ها Øاكم بود. در آن سال ها Øجاب هنوزاجباري نشده Ùˆ بعضا اÙراد بدون Øجاب در خيابان تردد مي كردند. ما كه تÙكر مذهبي داشتيم Ùضاي بيرون برايمان آزار دهنده بود اما درون لانه Ùضا مذهبي بود. Ùضاي دعا، نماز جماعت Ùˆ سخنراني Ùˆ... سخنراني هاي آقاي Øائري شيرازي Ùˆ سلسله جلسات تÙسير قرآن از جمله خاطراتي است كه هيچ گاه از ذهنم بيرون نمي رود. خانم‌هايي كه آنجا بودند همه با Øجاب بودند بهترين خاطره‌ام Ùضاي آنجا بود . وقتي از لانه بيرون مي‌آمدم اØساس سختي مي‌كردم . يكي دو ساعت كه اجازه مي‌گرÙتم براي سر زدن به خانواده بيرون بيايم خيلي ناراØت مي‌شدم. از Ùضاي بيرون آنجا خاطرات تلخ Ùˆ شيرين زياد داشتم. اينكه در آن Ùضاي معنوي Ùˆ با آن دوستان بودم بهترين خاطره من است، گاهي هم با Ùرار گروگان‌‌ها اتÙاقات جالبي رخ مي داد. Ùارس: چند مرتبه اين Ùرارها اتÙاق اÙتاد؟رضوي امامي: من دو مورد از آنها را يادم است، البته Ùرار موÙقي وجود نداشت. يك بار گروگاني ملØÙه‌ها را به هم گره زده بود Ùˆ از پنجره طبقه بالاي يكي از ساختمان ها به پايين آمده بود Ùˆ قصد داشت از طريق Øياط Ùرار كند. آن Ù„Øظه من داخل ساختمان سÙير بودم كه صداي شليك گلوله اي را شنيدم Ùˆ با هراس به بيرون آمدم. يكي از خانم‌ها به نام "نور Ù…Øمدي " متوجه اين Ùراري شده بود Ùˆ به او ايست داده بود ولي او Øر٠گوش نكرده بود آن خانم هم يك تير هوايي شليك كرده بود. گروگان Ùراري هم از ترسش داخل يك بشكه‌ رÙته بود Ùˆ پنهان شده بود كه بچه‌ها او را پيدا كردند. Ùارس: شما جزو نيروهاي عملياتي لانه بوديد با شهيد عباس وراميني Ùˆ شهيد Ù…Øسن وزوايي سر Ùˆ كار داشتيد مي خواهم مقداري در مورد Ùضاي آموزش نظامي صØبت كنيد. رضوي امامي: عباس وراميني يك آدم ويژه‌اي بود .او يك بچه بسيار Ùعال Ùˆ پر انرژي بود كه در Ùضاي عملياتي قرار داشت، Ùرمانده بخش عمليات علي زØمتش بود اما Ùضاي آموزشي در دست عباس بود. او بسيار آرام با روØيه Ùˆ بگو بخندي بود اما در عين Øال خيلي هم جدي بود. بعدها كه گاهي به جبهه مي‌رÙتيم او را مي‌ديديم. سال ها بعد از جريان لانه ما در خوابگاهي در خيابان سميه سكونت داشتيم، بچه‌هاي متاهل دانشگاه تهران آنجا بودند. يك روز كه مقابل خوابگاه داشتم رد مي شدم، ديدم عباس با يك ماشين سپاه مقداري جلوتر از ساختمان است. ماشينش خراب شده بود. رÙتم جلو با او سلام عليك كردم، پسرش هم در ماشين بود خيلي با اØوال پرسي گرمي كرديم اما بعد از چند Ù‡Ùته خبر شهادتش را شنيدم. شهيد Ù…Øسن وزوايي هم تيپ خاصي داشت. خودش نيروي عمليات بود، خودش هم كشيك مي‌داد. آدم بسيار Ùكوري بود Ùˆ خيلي راØت ØرÙ‌ها را قبول نمي‌كرد Ùˆ خيلي با بچه‌ها بØØ« مي‌كرد. ولي عباس وراميني خيلي آدم عملياتي Ùˆ راØتي بود Ùˆ به همه زود ارتباط برقرار مي‌كرد. Ùارس: من شنيده ام كه همسر شما هم در لانه جاسوسي Øضور داشته اند. آشنايي شما با ايشان در لانه بود؟ رضوي امامي: ازدواج ما بعدها رخ داد. همسر من (خانم دكتر Ù†Ùسيه اسماعيلي متخصص پوست ) تازه در سال 58 وارد دانشگاه شده بود. او از آن نيروهايي نبود كه از ابتدا وارد جريان تسخير لانه شده باشد. ما دانشجويان تازه وارد را نمي‌شناختيم آنها هم ‌شناختي روي ما نداشتند. Øتي ورودي هاي سال 57 هم زياد جزو نيروهاي اوليه نبودند مثلا علي شكوري ورودي 57 بود ولي به لانه نيامد. ولي "نوروزي نژاد " يكي از دوستان نزديك مرØوم "قيصر امين پور " بود كه با هم به لانه آمدند . قيصر اوايل در لانه بود ولي بعدا از آنجارÙت. بچه‌هاي 57 تعدادشان كم بود . ورودي 58 هم ابتدا نيامدند بعد كه قرار شد يك سري نيرو براي عمليات اضاÙÙ‡ كنند آنها نيز وارد جريان شدند. همسرم در آذر ماه يا دي ماه به لانه آمد . آشنايي ما بيشتر به بعد از لانه برمي گردد. بعد از انقلاب Ùرهنگي كه دانشگاه ها تعطيل شد، دانشجويان در انجمن اسلامي رÙت Ùˆ آمد داشتند. من به عنوان نماينده دانشكده مان نيز در آنجا Øضور داشتم. همسرم نيز با اينكه اهل شهرستان بود در تهران مانده بود Ùˆ به انجمن اسلامي دانشجويان مي‌آمد. آشنايي ما با ايشان در همان انجمن بوجودآمد. Ùارس: خاطره اختصاصي از خودتان در جريان تسخير لانه داريد؟رضوي امامي: يكي از خاطرات شيرينم روزي است كه Øاج اØمد آقا را در لانه ديدم. با ديدن ايشان اØساس خوبي به من دست داد. روزي كه قضيه طبس اتÙاق اÙتاد جنازه‌هاي سوخته شده را هم به لانه جاسوسي آوردند. همان روز Øاج اØمد آقا براي بازديد به آنجا آمده بودند. خيلي خودماني Ùˆ راØت روي چمن‌هاي كنار ساختمان سÙير با ايشان نشستيم. نيم ساعتي ايشان برايمان صØبت كرد. خيلي از برخورد با ايشان لذت بردم. بعدها يكي از آرزوهايم اين بود خطبه عقد ازدواجم را Øضرت امام قرائت كنند كه اين نيز تØقق پيدا كرد . من وهمسرم نزد امام رÙتيم Ùˆ خطبه‌ عقد را ايشان جاري كردند .Ùارس: در آن ديدار براي قرائت عقدتان Øضرت امام شما را نصيØت هم كردند؟رضوي امامي: Øضرت امام يك مورد را به همه زوج ها مي‌گÙتند Ùˆ آن اينكه با هم سازش داشته باشيد. وقتي اين Øر٠را به من زدند من اولش اØساس كردم اين Ú†Ù‡ ØرÙÙŠ بود كه Øضرت امام به من زد. اول خرداد سال 90 سي امين سال ازدواج ماست. هر گاه مشكلي در زندگي در اين مدت پيش مي آمد جمله Øضرت امام به ياد مان مي آمد كه مثل يك آبي روي آتش بود Ùˆ با همسرم مرورش مي‌كرديم. مي‌ديدم كه چقدر نصيØت ايشان كار ساز است. Ùارس: مطلبي در مورد تسخير لانه وجود دارد كه من Ùراموش كردم از شما بپرسم؟ رضوي امامي: Ùضاي ذهني شما خيلي Ùضاي تØليلي نبود. شايد هم اين درست باشد، منتهي وقتي من مرور مي‌كنم 444 روز از زندگي ام در لانه بود. Ùكر مي‌كنم اين 444 روز را مي‌شده طور ديگري زندگي كنم. اين برهه را جزو اÙتخار آميز ترين برهه‌هاي زندگي‌ام مي‌دانم. آن زمان تا Øدودي جنگ شروع شده بود Ùˆ عده‌اي رÙته بودند Ùˆ شهيد شدند. ما هم در Øد خودمان بيشتر كارهاي پزشكي Ùˆ امدادگري انجام مي داديم. چون دانشجو پزشكي بودم. زمان جنگ هم برايم خيلي اÙتخار آميز است. وقتي مقايسه مي‌كنم با كساني كه از آن Øركت پشيمان شده‌اند Ùكر مي‌كنم چرا بايد اين اتÙاق بيÙتد. من اگر باز هم به آن زمان برگردم Ùكر مي‌كنم آن Øركت واقعا Øركت درستي بود Ùˆ واقعا در دوران انقلاب تعيين كننده بود. نقش امام Ùˆ پارامترهايي كه آن را تاثير گذار كرد. اگر كسي الان بخواهد اين Øركت را يك Øركت نادرست Ùˆ يا انØراÙÙŠ براي نسل جوان ما جلوه دهد به نظر من به انقلاب جÙا مي‌كند چون اگر آن Øركت نبود Ø´Ùا٠و ÙˆØ§Ø¶Ø Ø¨ÙˆØ¯ كه موجي كه وجود داشت ممكن بود انقلاب را به انØرا٠بكشاند Ùˆ Øضرت امام را اگر از انقلاب Ù…ØÙˆ نكند خانه نشين كند. بالاخره تجربه 28 مرداد ما تجربه كوچكي نبود. نقش آيت الله كاشاني Ùˆ تجربه روØانيوني كه در زمان مشروطه بودند. شيخ Ùضل الله نوري Ùˆ روØانيون ديگر كه بالاخره آنها هم مجاهد انقلابي بودند. هر نهضتي كه در كشور رخ داده بود بالاخره يك اتÙاقاتي هم در آن بود . يك سري عوام Ùˆ يا يك سري خواص اين Øركت‌ها را انجام داده بودند . من جمله Øضرت آقا را در ذهن خودم مرور مي‌كنم هم به خيلي اÙراد در خيلي از تصميم گيري‌ها مي‌گويم كه نقش خواص در بعضي از مقاطع تاريخ نقش تعيين كننده‌اي است اين را در سخنراني هايشان براي بچه‌هاي عاشورايي (عبرت‌هاي عاشورا) Ú¯Ùتند. نقش " Ø´Ø±ÙŠØ Ù‚Ø§Ø¶ÙŠ " در شهادت امام Øسين (ع) كه بالاخره يك Ù†Ùر مي‌تواند تاريخ را تغيير دهد Ùˆ تصميم گيري‌اي خاص انجام دهد. اين موضوع هم از تصميم‌گيرهاي خاص بود كه به دل بچه ها اÙتاد Ùˆ اين Øركت را كردند. جهت درست پيش رÙت، Øضرت امام درست Øمايت كردند، Ùضا به آن طر٠رÙت كه انقلاب ØÙظ شد اگر آن Øركت نمي‌شد انقلاب ØÙظ نمي‌شد. در Ùتنه اخير ما هنوز ابعادش را نمي‌دانيم من مطمئن هستم چند سال ديگر كه ابعاد بيشتر روشن شود نقش Øضرت آقا در مقاطعي كه صØبت‌هايي كردند مثلا Ùرمايشات ايشان در نماز جمعه‌اي كه يك Ù‡Ùته بعد از انتخابات اتÙاق اÙتاد نقش تعيين كننده اي داشت يا Øركتي كه مردم در 9 دي انجام دادند يك Øركت تعيين كننده بود . در بيمه شدن انقلاب اينها مسائلي است كه قابل گذشت نيست. كليت آن Øركت يك Øركت بيمه كننده انقلاب بود.
منبع: Ùارس