Ú¯Ùت‌و‌گو با خانم نورمØمدی
آنچه Ú©Ù‡ مسلم است برای باز کاوی یک Øادثه تاریخی باید تمامی زوایای آن مورد بررسی قرار بگیرد. در این عملیات بیش از 400Ù†Ùر از دانشجویان مسلمان دختر Ùˆ پسر Øضور داشتند. تا به Øال در رسانه ها جریان تسخیر لانه جاسوسی به نام عده ای خاص تمام شده بود Ùˆ تنها از اÙراد معدودی در پیرامون این ماجرا Ú¯Ùتگو هایی انجام Ù…ÛŒ شد. اما دغدغه ما بر این است تا به نقش تمامی اÙراد در Øادثه بپردازیم. یکی از این اشخاص خانم «معصومه نورمØمدی جامی» است . او متولد 1337 در مشهد است Ú©Ù‡ با قبول شدن در رشته ادبیات Ùارسی دانشگاه تهران وارد جریانات انقلابی Ù…ÛŒ شود. جریان جلوگیری او از Ùرار کاردار نظامی آمریکا از لانه جاسوسی از شیرین ترین صÙØات خاطرات ایشان است.
قبل از ورود به دانشگاه مشغول به چه کاری بودید؟
نورمØمدی: Ùضای خانواده‌ ما از نظر مذهبی یک Ùضای معمولی بود؛ یک خانواده سنتی، بدون اینکه تÙکرات سیاسی خاصی در آن Øاکم باشد. پدرم کارگر ساده ای بود Ùˆ یک کارگاه مکانیکی داشت. مادرم هم خانه‌دار بود، البته یک مدتی هم Ùرهنگی بودند Ú©Ù‡ بعد چون پدرم راضی نبود کار کنند، ادامه ندادند.
Ùضای Ùکری شهر مشهد هم Ú©Ù‡ یک شهر مذهبی Ù€ سیاسی بود، بالاخره باØضور دکتر "علی شریعتی " Ùˆ طی٠Ùکری روØانیتی - دانشگاهی Ú©Ù‡ آنجا Øضور داشتند Ùˆ بØØ« زندانیان سیاسی Ú©Ù‡ در زندان مشهد بودند، تأثیرش را در جامعه مشهد می‌گذاشت. به‌خصوص Ú©Ù‡ الØمد‌الله در Ù…Øیط مدرسه یک دبیر خیلی خوبی نصیبمان شد Ú©Ù‡ بعدها به زندان هم اÙتاد. یعنی زمانی Ú©Ù‡ تعداد غیبت هایش زیاد شد Ùهمیدیم بردنش زندان. نام ایشان آقای " عابدی " بود Ú©Ù‡ یک معلم جوان Ùˆ دانشجو بود. یادم هست Ú©Ù‡ تئاتر سیاسی با ما کار می‌کرد؛ ما Ú©Ù‡ نمی‌دانستیم این کار چیست Ùˆ زیاد معانی دیالوگ ها را نمی دانستیم.
من آن موقع کلاس Ù‡Ùتم بودم، نظام قدیم درس می‌خواندم Ùˆ ایشان دبیر زیست‌شناسی ما بود. نخستین جرقه‌های مسایل اعتقادی را ایشان برای ما ایجاد کرد. جزوه "Ùاطمه Ùاطمه است " دکتر شریعتی Ú©Ù‡ تازه ایشان سخنرانی کرده بود Ùˆ متن آن به صورت تایپ دستی چاپ شده بود را به من داد Ùˆ دست به دست بین بچه ها می‌گشت. یادم نمی‌رود Ú©Ù‡ این جزوه را مدیر مدرسه از من گرÙت Ùˆ به من Ú¯Ùت: "این را از کجا آوردی؟ " Ú¯Ùتم: "آقای عابدی داده است "Ø› همان جا Ú¯Ùت: "غلط کرده " Ùˆ من نمی‌دانستم Ú©Ù‡ این یک کار مهمی است Ùˆ از همان جا جرقه‌ها را برای ما زدند Ùˆ انصاÙاً تأثیر خوبی هم روی من داشت.
رشته من در دبیرستان ادبی بود Ùˆ Ùضای کلاسی Ú©Ù‡ درس می‌خواندم Ùˆ استاد‌هایی Ú©Ù‡ داشتم نوعاً ادبیاتی بود Ú©Ù‡ اهل مقاومت Ùˆ مبارزه بودند. یک آقای "پورداوود " داشتیم Ú©Ù‡ دبیر ادبیات 3 ساله آخر من بود Ùˆ بعداً شنیدم "امتی " شده؛ بعد از انقلاب رÙتم دنبالش رئیس آموزش Ùˆ پرورش بود او آدم سیاسی بود Ùˆ اثر داشت.
ممکن است Ú©Ù‡ با دوستانم کار سیاسی نمی‌کردیم اما Ùکر می‌کردیم Ú©Ù‡ لغو هم زندگی نمی‌کنیم. مثلاً یک تابستان Ùقط کتاب های مذهبی خواندیم.
سال 55 یعنی همان سال Ú©Ù‡ دیپلم گرÙتم آمدم تهران Ùˆ در دانشگاه مشغول به تØصیل شدم، کار خدا بود Ú©Ù‡ در مسیری قرار گرÙتم Ú©Ù‡ با بچه‌های انجمن ارتباط برقرار کردم.
* Ùارس: غیر از شما Ùرزندان دیگر خانواده سیاسی نبودند؟
* نورمØمدی: خیر، من بچه اول بودم Ùˆ 4 تا خواهر Ùˆ برادر داشتم Ú©Ù‡ آنها معتقدند من روی همه‌شان تأثیر گذاشته‌ام.
* Ùارس: مرجع تقلید خانواده Ú©Ù‡ بود، می‌خواهم بدانم صØبتی از امام خمینی (ره) در خانه می‌شد؟
*نورمØمدی: نه؛ من امام (ره) را از طریق دوستانم شناختم. خانواده من معتقد Ùˆ مذهبی بودند Ùˆ تقلید می‌کردند؛ به نظرم آن موقع آقای میلانی در مشهد بودند.
ما مذهبی Ú©Ù‡ آن طور سÙت Ùˆ سخت باشیم نبودیم. در مجموع تمام مسایل سیاسی Ùˆ مذهبی‌ام شاید در تهران کامل شد. در تهران از نظر پوشش کامل‌تر شدم، یادم هست نخستین باری Ú©Ù‡ از تهران به مشهد برگشتم مانتوی بلند‌تری پوشیده بودم Ùˆ مادرم به من Ú¯Ùت: "شنیدم تو مارکسیست اسلامی شدی؛ درست است؟ " Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم "مادر این ØرÙ‌ها چیست ". این مطلب را مادرم سال 56 به من Ú¯Ùت. مادرم با ترس Ùˆ لرز از اینکه من رÙته‌ام Ùˆ هیئتم دارد تغییر می‌کند، Øر٠می‌زد.
* Ùارس: Ùضای دانشگاه قبل از روز13 آبان با توجه به رخدادها Ùˆ عملکردهای دولت موقت Ùˆ دولت ایالات متØده چگونه بود؟
* نورمØمدی: در آن زمان دانشگاه Øالت طبیعی نداشت. به دلیل اینکه کاملا Ùضای سیاسی Ùˆ تب‌زده داشت. اØساس بچه‌ها به خصوص اعضای انجمن این بود Ú©Ù‡ داریم از منویات Øضرت امام دور می‌شویم.
مهمترین عاملی Ú©Ù‡ باعث شد ما دور هم جمع بشویم Ùˆ قضیه 13 آبان را پیگیری کنیم علاوه بر عملکرد ضعی٠دولت آقای بازرگان، پذیرش شاه توسط دولت آمریکا بود. دانشجویان از این مسائل خیلی ناراØت بودند. Øضرت امام هم با گرایی Ú©Ù‡ دادند Ùˆ به نوعی خطاب به دانشجویان Ú¯Ùتند: "آرام نشینید " Ùˆ این تØلیل یک عده خاص از اÙراد بود. اینکه شما Ùکر کنید همه 400 Ù†Ùر Øاضر در لانه با یک تØلیل واØد Ùˆ خاص این کار را انجام دادند کاملا اشتباه است. من هم از زمانی Ú©Ù‡ بچه‌های انجمن را پیدا کرده بودم خیلی با آنها قاطی بودم. Ùˆ به نوعی عضو Ùعال انجمن Ù…Øسوب می‌شدم Ùˆ معمولا به عنوان نماینده دانشکده خودمان در جلسات تØکیم ÙˆØدت شرکت می‌کردم. بعضی مواقع هم ‌آقایان مسجد جامعی، غلامØسین الهام، اصلانی، اکبر ابدی Ùˆ شهید ترکاشوند از طر٠دانشکده در جلسات Øضور داشتند Ùˆ قبل از به وجود آمدن جریان تسخیر لانه در Øال تشکیل دادن هسته‌های اولیه تØکیم ÙˆØدت بودیم. دانشکده ادبیات با دانشکده ÙÙ†ÛŒ از قبل تعامل خوبی با هم داشتند Ùˆ سیاسی‌ترین دانشکده‌های دانشگاه تهران بودند. جلسات ما در دÙتر اتØادیه انجمن‌های اسلامی تهران درساختمان Ùعلی وزارت جهادکشاورزی در میدان انقلاب برگزار می‌شد. نشست هماهنگی برای تسخیر لانه یکی دو روز قبل از واقعه برگزار شد. در آن جلسه اÙراد زیادی از دانشکده‌ها Ùˆ دانشگاه‌های مختل٠دعوت شده بودند آقای Øبیب‌الله بیطر٠در این جلسه سخنرانی کردند. ایشان نقشه‌ای را آماده داشتند Ú©Ù‡ به تخته نصب کردند. در ابتدا صØبت‌های مقدماتی را انجام دادند Ùˆ دلیل اصلی Ú©Ù‡ برای تسخیر لانه عنوان شد، پناه دادن دولت آمریکا به شاه بود. اینکه صØبت شود از اینکه می‌خواهیم در مقابل آمریکا بایستیم وجود نداشت. تنها یک Øرکت اعتراضی Ú©Ù‡ از صØبت از 2 الی 3 ساعت Øضور در سÙارت بود Ú©Ù‡ می‌گÙتند شاید Øداکثر 2 تا 3 روز طول بکشد. منتهی دقیقا یادم هست Ú©Ù‡ پرسیدم: با توجه به Øضور ناو یو.اس.کانسیلیشن در خلیج Ùارس Ùˆ این عمل ما باعث نمی‌شود Ú©Ù‡ آنها به ایران Øمله کنند؟ موضوع برای من خیلی ابهام داشت به همین دلیل دغدغه داشتم Ú©Ù‡ از مرجعی بپرسم Ú©Ù‡ این کار درست هست یا نه؟
* Ùارس: در آن جلسه کسی از دانشجویان در مورد هماهنگ کردن کار با امام خمینی سوالی نکرد؟
* نورمØمدی: دقیقا همین سوال در همان جلسه Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯ Ùˆ شاید اصلا می‌توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ سخنران جلسه در Ú¯Ùته‌های خودشان به این نکته اشاره کردند Ú©Ù‡: امام هیچ وقت شخصا دستور چنین کاری را نخواهند داد اما این کار در راستای منویات Øضرت امام است Ùˆ خیالتان راØت باشد.
بیشتر زمان جلسه به نوع Ùˆ Ø´Ú©Ù„ کار گذشت Ú©Ù‡ در پایان بچه‌ها خیالشان راØت شد، چون اØساس کردند برنامه‌ای از قبل برای این کار طراØÛŒ شده است. برداشت این بود Ú©Ù‡ دانشجویان 4 دانشگاه با یکدیگر جلساتی گذاشته‌اند Ùˆ به این نتیجه رسیده‌اند Ú©Ù‡ باید خودی نشان داد Ùˆ برابر آمریکا ایستاد.
سخنران جلسه کروکی ساختمان سÙارت ایالات متØده را نشان دانشجویان داد Ùˆ Ú¯Ùت بدون خشونت Ùˆ درگیری می‌خواهیم وارد سÙارت بشویم.
یادم هست وقتی از جلسه بیرون آمدم (خدا مرا ببخشد) از یک روØانی معتبر نظری خواستم. تماس گرÙتم دÙتر ایشان در قم. جریان را تعری٠کردم Ùˆ Ú¯Ùتم: عده‌ای از دانشجویان قصد دارند در سÙارت آمریکا تØصن کنند نظر شما چیست؟ مسئول دÙتر ایشان گوشی تلÙÙ†ÛŒ را جواب دادند.
به من Ú¯Ùتند: یکی دو ساعت دیگر زنگ بزنم Ùˆ جواب را بگیرم. برای مرتبه دوم Ú©Ù‡ تماس گرÙتم، Ú¯Ùتند: این کار را Ù†Ú©Ù†. بصورت مستقیم هم نه Ù†Ú¯Ùتند. در Ú©Ù„ این کار را خیلی تأیید نکردند Ùˆ در یک Øالت ابهام‌آلود به من جواب دادند Ú©Ù‡ بیشتر Øالت، نه بود. اما من نمی‌توانستم خودم را راضی کنم. خود من مقلد Øضرت امام (ره) بودم اما اØساسم این بود Ú©Ù‡ ایشان نماینده]شخصی Ú©Ù‡ خانم نورمØمدی با دÙتر ایشان تماس گرÙته[ امام است Ùˆ خودم را توجیه کردم Ú©Ù‡ بروم. اینقدر دغدغه داشتم Ú©Ù‡ با تأخیر رسیدم یعنی وقتی Ú©Ù‡ رسیدم بچه‌ها راه اÙتاده بودند.
*Ùارس: مسیر Øرکت دانشجویان چگونه بود؟
*نورمØمدی: از چهار راه Ù…ÙØªØ Ú©Ù‡ آن موقع مبارزان می‌گÙتیم. بچه ها به طر٠در اصلی سÙارت راه اÙتاده بودند. یکی از بچه‌ها به من یک چوب داد Ùˆ چون چادر سرم بود، Ù…Ø³Ù„Ø Ø¨Ù‡ یک چماق شدم Ùˆ همین طور آمدم توی جمع Ùˆ Ùقط عکس امام را به من دادند- Ùکر می‌کنم شب به ما آن عکس را دادند Ú©Ù‡ همه با آن شناخته شویم- راه اÙتادیم Ùˆ Ùکر می‌کنم 3 - 2 دقیقه بیشتر طول نکشید Ú©Ù‡ رسیدیم به در اصلی Ú©Ù‡ در باز شد Ùˆ پشت سر هم بچه‌ها وارد سÙارت شدند، همه در جای خودمان Ú©Ù‡ از قبل در آن جلسه هماهنگی اعلام شده بود مستقر شدیم.
ان عکس معروÙÛŒ Ú©Ù‡ دانشجویان مرد در Øال بالا رÙتن از در سÙارت وجود دارد، دقیقا ما پشت سرآنها هستیم. یکی از هم همین شهید ترکاشوند بود Ú©Ù‡ بالا رÙته بود. در ذهنم اینطور است Ú©Ù‡ ایشان زنجیر در را بریدند Ùˆ وارد شدند Ùˆ در را باز کردند؛ چون نقشه داشتند. ما هم می‌دانستیم Ú©Ù‡ باید کجا مستقر شویم Ùˆ سریع رÙتیم قسمت شمال ساختمان Ú©Ù‡ Ù…ØÙ„ استقرار دانشگاه تهران بود مستقر شدیم. هوا هم نسبتاً سرد بود Ùˆ یک نم بارانی هم وسط کار زد.
خیلی هم خسته شدیم و سرما خوردیم؛ خیلی گرسنه بودیم و یادم هست که تازه ساعت بعداز ظهر2 چند تا دونه خرما برایمان آوردند.
بعد از اینکه سÙارت اشغال شد Ùˆ گروگان‌ها را گرÙتند ساختمان "کاردار " را به ما دادند Ú©Ù‡ ساختمان خوبی هم بود. در قسمت شمال Ùˆ بالاترین ساختمانی Ú©Ù‡ در سÙارت بود را به ما دادند. ساختمانی بود Ú©Ù‡ خانواده "کاردار " در آن زندگی می‌کردند.
*Ùارس: با تعاریÙÛŒ Ú©Ù‡ از آمریکا در جامعه آن روز وجود داشت بعنوان یک "ابرقدرت "ØŒ شما خودتان زمان ورود به سÙارت Ú†Ù‡ Øسی داشتید؟
*نورمØمدی: این Ú©Ù‡ شما می‌Ùرمایید درست است اما خود بچه‌ها اØساسشان این نبود Ú©Ù‡ این کارخیلی غیرقابل دسترسی باشد Ùˆ Øالا چون آمریکا ابرقدرتی‌ است پس نمی‌شود آن را شکست. ما بچه‌های انقلاب بودیم Ùˆ Ùکر می‌کردیم Ú©Ù‡ شاه را سرنگون کرده‌ایم Ùˆ مملکتی داریم Ú©Ù‡ چنین مقاومت‌ سنگینی انجام داده است. Øتی به نظرمان می‌آمد Ú©Ù‡ می‌توانیم در مقابل آمریکا بایستیم یعنی این Øس، Øسی نبود Ú©Ù‡ توأم با ترس باشد Ùˆ خیلی با قوت این کار انجام شد.
البته ما Ù…Øاسبه‌اش را می‌کردیم Ùˆ در تØلیل‌هایمان این نگرانی‌ها را ابراز می‌کردیم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ خواهد شد. ناو امریکایی در خلیج Ùارس است، نکند ما سÙارت را بگیریم یا Øتی بØØ« گرÙتن سÙارت هم نبود، ما تصور می‌کردیم Ú©Ù‡ می‌رویم یک تØصن 3 ساعته Ùوقش یک روزه انجام می‌دهیم تا اینها مجبور شوند شاه را برگردانند.
*Ùارس: قصد تنها یک زهره چشم گرÙتن بود دیگر؟
*نورمØمدی: بله. قبل از ما بچه‌های Ùدائیان خلق هم چنین Øمله‌ای به سÙارت داشتند Ú©Ù‡ سÙارت را بگیرند شاید به نوعی خود آمریکایی‌ها هم می‌دانستند Ú©Ù‡ شرایط، شرایط ویژه‌ای است Ùˆ Ùکر می‌کنم Ú©Ù‡ کاملاً آمادگی این را داشتند.
ØÙاظت آمریکایی ها چند لایه بود. وقتی Ú©Ù‡ بچه‌ها وارد شدند، اگر دستگاه‌های خرد Ú©Ù† شان خراب نمی‌شد شاید از اسنادی Ú©Ù‡ بچه‌ها توانستند بازسازی کند، چیزی به دست ما نمی‌رسید.
اØتمالاً بچه‌های دیگر Ú¯Ùته‌اند، یک آمبولانسی در سÙارت بود Ú©Ù‡ صوت ارتباطی داخلی سÙارت را داشتیم، توسط دانشجویانی Ú©Ù‡ زبان انگلیسی Ù…ÛŒ دانستند متوجه شدیم Ú©Ù‡ تØرکات داخل سÙارت چیست Ùˆ به بی‌سیم آنها به نوعی شنود داشتیم. ما عملاً تا نزدیک‌های ساعت یک Ùˆ دو بود Ú©Ù‡ در Øالت سکوت Ùˆ سکون بودیم Ùˆ همه در آن دور Ùˆ بر Øلقه زده Ùˆ منتظر بودیم.
Ùقط در یک مرØله آقایی Ú©Ù‡ دستمال سÙید دستش بود از راه‌پله‌ای Ú©Ù‡ در قسمت درب شمال سÙارت بود،‌ بیرون آمد. یکی از دانشجویان پسر به نزدیکی او رÙت. آن آمریکایی هم با قلدری یک سیلی به صورت آن دانشجو‌ زد با یک Øالتی Ú©Ù‡ شما با Ú†Ù‡ ØÙ‚ÛŒ وارد سÙارت شده اید؟ با یک Øالت Øساب شده Ú©Ù‡ یک زهره چشم‌ از بچه‌ها بگیرد. نمی‌دانم Ú©Ù‡ خودم دیدم یا شنیدم Ú©Ù‡ آن دانشجو هم متقابلا عکس‌العمل نشان داد Ùˆ زد به صورت آن آمریکایی. این نشان‌دهند نگرش بچه‌ها بود. یعنی اینها نیامد‌ه‌اند Ú©Ù‡ منÙعلانه برخورد کنند، آمده‌اند Ú©Ù‡ یک جریانی را انشاءالله بسازند.
من خاطرم هست در آن جلسه‌ای Ú©Ù‡ شب قبل یا دو شب قبلش داشتیم، صØبت این بود Ú©Ù‡ اØتمالاً با ما روØانیت هم می‌آیند Ùˆ این نبود Ú©Ù‡ Ùقط دانشجو‌ها باشند. Ú¯Ùتند: بچه‌های طلبه از قم می‌آیند Ùˆ ما منتظر بودیم ولی نیامدند. چون دقیقاً این تØلیل را داشتند Ú©Ù‡ کاÙÛŒ است مردم این را اØساس کنند Ú©Ù‡ امام (ره) نسبت به این Øرکت نارضایتی دارند. Øتی این را Ú¯Ùتند Ú©Ù‡ "تکه بزرگه‌مان گوشمان است Ùˆ دیگر Ú†Ù‡ کسی می‌تواند جلوی مردم را بگیرد " Ú©Ù‡ البته خدا را شکر در خبر ساعت2 بعداز ظهر امام (ره) از ما Øمایت کردند Ùˆ قوت دادند.
*Ùارس: تا آن ساعت Øالت خو٠و رجا داشتید؟
*نورمØمدی: ما نگران بودیم Ùˆ Ùکر می‌کردیم Ú©Ù‡ اگر بچه‌های روØانی Ùˆ طلبه بیایند به نوعی با توجه به اعتمادی Ú©Ù‡ مردم به روØانیت دارند، دیگر مردم به ما Ø´Ú© نخواهند کرد. همان عکس امام (ره) را Ú©Ù‡ بچه‌ها روی لباس‌هاشان زده بودند، نشان می‌داد Ú©Ù‡ ما پیرو امام هستیم. انتخاب این اسم دقیقاً به خاطر این بود Ú©Ù‡ کار را بتوانیم ادامه دهیم چون واقعیت این بود Ú©Ù‡ اگر هر عنوان دیگری می‌گذاشتیم مایه Ø´Ú© مردم می‌شد. بالاخره ما می‌گÙتیم Ú©Ù‡ Øکومتی وجود دارد Ùˆ قانون Ùˆ Øساب Ùˆ کتابی است Ùˆ این خودش یک نوع تعرض به قوانین بین‌‌المللی است. اما استدلالی Ú©Ù‡ ما داشتیم این بود Ú©Ù‡ ما هم به دنبال قانون هستیم؛ ما می‌خواهیم شاه برگردد تا در کشور خودمان قانون در موردش ØÚ©Ù… کند.
*Ùارس: اسم "دانشجویان پیرو خط امام " را Ú†Ù‡ کسی انتخاب کرد؟
*نورمØمدی: در همان صØبت‌ اولیه‌ای Ú©Ù‡ درجلسات شورای هماهنگی تØکیم ÙˆØدت انجام شد. خدمتتان عرض کردم Ú©Ù‡ من اصلاً جزو تصمیم‌گیرنده‌ها نبودم. من دعوت شدم Ùˆ جزو معتمدین آن جمع بودم.
این اسم دقیق Ùˆ خوب مشخص شده بود. یعنی دقیقاً Øساب کرده بودند Ú©Ù‡ با این کار نشان می‌دهیم Ú©Ù‡ ما با مجاهدین Ùرق داریم. با توده‌ای‌ها Ùˆ Ùدائیان خلق Ùرق داریم Ùˆ با این تنش‌هایی Ú©Ù‡ در انجمن‌ها اØیاناً به وجود آمده Ùاصله داریم. چون آن موقع تازه تÙکیک انجمن‌ها شروع شده بود. انجمن اسلامی Ùˆ دانشجویان مسلمان؛ در دانشکده ادبیات بچه‌ها دو گروه شدند. گروهی Ú©Ù‡ قسمت زیرزمین در اختیارشان قرار گرÙت Ú©Ù‡ بچه‌های دانشجویان مسلمان بودند Ú©Ù‡ گرایش‌هایی با مناÙقین داشتند Ùˆ بعد رÙتند درتشکیلات آنها Ùˆ همکار کردند Ùˆ بچه‌های انجمن Ú©Ù‡ پیرو امام (ره) بودند Ùˆ دنباله‌رو Ùرمایشات Øضرت امام Ùˆ به قول روشنÙکران آن دوره دگم‌ها Ùˆ عقب‌اÙتاده‌ها وجریان "Øزب‌الله " الان.
*Ùارس: در Ù„Øظات اولیه ورود به سÙارت درگیری هم بوجود آمد؟
*نورمØمدی: نه؛ البته پیش‌بینی این را هم می‌کردند. یعنی خاطرم هست Ú©Ù‡ آقای بی‌طر٠عنوان کرد Ú©Ù‡ نیروهای نظامی چون از پلیس خودمان است امکان ندارد Ú©Ù‡ Øرکت تندی علیه ما داشته باشد. بالاخره می‌دانند Ú©Ù‡ این اÙراد بچه مسلمان‌ هستند Ùˆ عکس امام (ره) با آنها هست . اینها یک اطمینانی را به ما می‌دادند از این جهت Ú©Ù‡ ما منتسب به امام هستیم Ùˆ مورد تعرض پلیس قرار نمی‌گیریم.
در آن مقاومت اولیه Øتماً پلیس دخالت داشت اما ضرب Ùˆ شتم نبود. چون خیلی سریع داخل سÙارت Ùˆ ساختمان اصلی شدیم. یعنی آن ساختمان آجری Ú©Ù‡ مقر اصلی سÙارت هست در اختیار بچه‌ها قرار گرÙت. طبق قرارداد‌هایی Ú©Ù‡ همه با هم گذاشته بودند، عمل کردند Ùˆ بچه‌های دانشگاه تهران Ú©Ù‡ آن قسمت در اختیارشان بود، همان جا بودند Ùˆ تکان نخوردند. بچه‌های پلی‌تکنیک Ùکر می‌کنم قسمت جنوبی بودند. چون در قسمت خروجی بعد از اینکه گروگان‌ها بیرون Ù…ÛŒ آمدند در عکس‌ها هم موجود است Ú©Ù‡ اکثرا بچه‌های پلی‌تکنیک را می‌بینم.
در هر صورت ما تا ساعت سه الی سه ونیم بعداز ظهر؛ خیلی خسته، گرسنه Ùˆ سرماخورده منتظر بودیم. آمریکایی ها هم در همین مدت تØرکات Ùˆ کار تخلیه Ùˆ تخریب اسنادشان را انجام می‌دادند تا جایی Ú©Ù‡ بچه‌ها مرØله اولیه ورود به سÙارت را انجام دادند Ùˆ گاز اشک‌آور انداختند. من داخل ساختمان سÙارت نشدم یعنی Øیطه وظیÙÙ‡ من Ù…Øوطه سÙارت بود.
بعد از اینکه گروگان‌ها را بیرون آوردند، گروه‌های مختل٠با هم بودند Ùˆ همه را توی یک اتاق گذاشته بودند. مثلاً 15 Ù†Ùر با هم در یک اتاق بودند. بعد از 4-3 ساعت Ú©Ù‡ ما را تقسیم کردند به ما گروگانی تØویل داده نشد Ú©Ù‡ Ù…ØاÙظت کنیم. به مرور شب Ú©Ù‡ شد بچه‌های دانشگاه تهران ساختمان کاردار را گرÙتند.
خود سÙارت امریکا هم خیلی بزرگ است. اگر اشتباه نکنم 12 هکتار است Ùˆ از Ù„Øاظ آب Ùˆ برق هم نسبت به شهر بی‌نیاز است. یعنی خودش آب دارد، برقش را خودش تولید می‌کند؛ برق آنجا 110 است Ùˆ خیلی از وسایل بچه‌های ما دچار مشکل شد. از نظر مواد غذایی هم سوپر مارکت خیلی بزرگی داخلش بود. یک ساختمان بزرگی در قسمت وسط قرار داشت Ú©Ù‡ Øالت کاباره آنجا را داشت Ú©Ù‡ ما به آن می‌گÙتیم ساختمان سÙید.
از خیابان Ù…ÙØªØ Ú©Ù‡ داخل بروید این ساختمان دیده می‌شود؛ چند وقت پیش Ú©Ù‡ رÙتم آنجا قدری دلم سوخت، اØساس کردم سپاه نسبت به ØÙظ اینجا مقداری بی‌توجه بوده است. کانکس‌های خیلی بی‌قواره‌ای آنجا بود Ú©Ù‡ به نظرم خیلی بد عمل شده بود. چون داخل سÙارت بسیار زیبا بود. قسمت بالای سÙارت درخت‌های کاج بلندی داشت Ùˆ بسیار پردرخت Ùˆ انواع گیاه‌ها Ùˆ میوه‌ها را داشت Ùˆ کنار جوی‌های آبش گل‌های زنبق کاشته بودند. سÙارت چند باغبان پاکستانی هم داشت Ú©Ù‡ این باغبان‌‌ها را به علت مسایل امنیتی Ú©Ù‡ ما شنیدیم بØØ« تجسس هم داشته‌اند از لانه بیرون کرده بودند. خدا شهید ترکاشوند را رØمت کند. ایشان خو٠داشت Ú©Ù‡ این درخت‌ها خشک شود. یادم هست Ú©Ù‡ تمام این درخت‌ها را با یک جوی‌های باریکی به هم وصل می‌کرد. بعد از ظهرها یا بعد از اینکه پاسش تمام می‌شد- Øتماًخیلی از بچه‌ها هم دیده باشند شاید هم توجه نکرده‌اند- این درخت‌ها را با یک جوی‌های Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ به هم وصل می‌کرد Ú©Ù‡ اگر یک شلنگ می‌انداختند داخلی جوی همه درخت‌ها آب بخورند، یعنی یک توجه‌های این چنینی بود. هر کس با آن عرقی Ú©Ù‡ داشت. او چون یک بچه کشاورز بود Ùˆ دوست داشت Ú©Ù‡ آن Øالت سرسبزی آنجا ØÙظ شود.
Øتی زمانی پیش آمد Ú©Ù‡ ما خودمان در آن زمین بالای سÙارت Ú©Ù‡ بایر بود کشت Ùˆ زرع کردیم. البته دخترها بودند Ú©Ù‡ مقداری خیار Ùˆ گوجه آوردیم کاشتیم اما در Ø³Ø·Ø Ø¨Ø¹Ø¯ÛŒØŒ کاری Ú©Ù‡ من داشتم یا آن مجموعه‌ای Ú©Ù‡ با هم زندگی می‌کردیم کار ØÙاظت ازگروگان‌ها بود.
در لانه تعداد قابل توجهی زن بودند، Øدود 100 Ù†Ùر Ùˆ شاید هم بیشتر Ú©Ù‡ به Ùرمان Øضرت امام (ره) در یک مرØله سیاه‌پوست‌ها Ùˆ خانم‌هایی Ú©Ù‡ ارتباطاتی آنچنان نداشتند آزاد شدند. البته ناگÙته‌ نماند Ú©Ù‡ خیلی از اینها ظاهراً در ابتدای تسخیراز راه‌های داخل از همین ساختمان کاردار سÙارت توانسته بودند Ùرار کنند.
البته من شنیده بودم Ú©Ù‡ داخل سÙارت Ùاضلاب‌هایی است Ú©Ù‡ به سÙارت کانادا راه دارد اما دقیقاً نمی‌دانم چون با چشمانم ندیدم. چون چند سÙارت هم نزدیکمان بود. چهارنÙرشان بعداً معلوم شد پناهنده شده‌اند به سÙارت کانادا Ú©Ù‡ اصلاً هیچ اطلاع Ùˆ خبری از آنها منتشر نشد بعداً Ú©Ù‡ از ایران خارج شدند ما متوجه شدیم روزی Ú©Ù‡ Øمله شده بود، داخل سÙارت بودند Ùˆ بعد Ùرار کردند.
Øضرت امام (ره) Ú©Ù‡ اجازه دادند این تعداد آزاد شوند، دو خانم مانده بودند Ú©Ù‡ عملاً Ù…ØاÙظت از این دو برعهده دختر‌های سÙارت بود. ما به صورت عادی پاس می‌دادیم، همانطور Ú©Ù‡ هر قسمت از سÙارت تقسیم‌بندی شده بود Ùˆ در هر قسمت عده‌ای پاس داشتند Ú©Ù‡ 2 ساعته عوض می‌شد اما خود گروگان‌ها هم 24 ساعته نیاز به Ù…ØاÙظت داشتند. اوایل Ú©Ù‡ راØت بودند چون ØÙاظت داخل اتاق نبود اما بعد از جریان Øمله طبس ما پاس داخل اتاق هم گذاشتیم Ú©Ù‡ کمرنگ بود Ùˆ بعد از مدتی آن را هم Øذ٠کردند. خانم "الیزابت سوئیÙت " Ú©Ù‡ دبیر دوم سÙارت بود Ùˆ "کاترین کوپ " Ú©Ù‡ رئیس انجمن ایران وامریکا بود، Ùقط این 2 Ù†Ùر باقی‌مانده بودند. ناگÙته نماند Ú©Ù‡ این دو به خصوص الیزابت بسیار با ما همراه بودند Ùˆ خیلی با ما همکاری کرد.
*Ùارس: من شنیده‌ام Ú©Ù‡ Øتی این گروگان ها آشپزی هم Ù…ÛŒ کردند؟
*نورمØمدی: اینها آشپز مخصوصی داشتند Ú©Ù‡ پاکستانی بود، به دلایل امنیتی بچه ها او را رد کردند. بعد اینها مشکل غذایی پیدا کردند Ùˆ ما هم نمی‌توانستیم غذاهایی Ú©Ù‡ اینها می‌گویند را برایشان بپزیم. اینها هم خیلی خوش خوراک بودند. شنیده بودیم Ú©Ù‡ کاترین خیلی خوب غذا می‌پزد Ùˆ خودش هم دوست داشت Ùˆ به شدت علاقه‌مند بود Ú©Ù‡ آشپزی کند. او را می‌بردند هرچه می‌خواست از سوپرمارکت سÙارت بر می‌داشت. یادم هست من چون مشهدی هستم خیلی غذاهای دریایی را نمی‌شناسم. او میگوهایی درست می‌کرد، خیلی زیبا Ùˆ پ٠کرده Ùˆ با تزئینات Ú©Ù‡ میان همه گروگان‌هایی Ú©Ù‡ در آن قسمت بودند، توزیع می‌شد. بعداً ما شنیدیم Ú©Ù‡ یکی از راه‌های ارتباطی اینها مثل همان Ùیلم‌هایی Ú©Ù‡ خیلی هم شنیده‌اید اطلاعات Ùˆ برنامه‌های Ùراری Ú©Ù‡ داشتند را از طریق ظر٠غذا به هم منتقل می‌کردند. در هر صورت بچه‌ها با آنها ارتباطات خیلی خوبی برقرار کرده بودند یعنی روابط، روابط انسانی بود.
*Ùارس: اینکه عنوان شده بود یکی از دخترها ÛŒ دانشجو بایک آمریکایی ازدواج کرده است صØت داشت؟
*نورمØمدی: اصلاً دخترها با آقایان امریکایی هیچ ارتباطی نداشتند. یعنی کار مراقبت از گروگان‌های امریکایی برعهده آقایان بود. البته یک ساختمانی بود Ú©Ù‡ خانم‌ها هم در آن بودند اما گروگان ها دائما جابه‌جا Ù…ÛŒ شدند. اینطور نبود Ú©Ù‡ دائم یک جا باشند، به خصوص بعد از قضیه 13 آبان Ú©Ù‡ Øالا توضیØاتی هم Øتماً بقیه آقایان داده‌اند Ú©Ù‡ گروگان‌ها در Ø³Ø·Ø Ú©Ø´ÙˆØ±ØªÙˆØ²ÛŒØ¹ شدند.
بعد از قضیه طبس Ú©Ù‡ قرار بود اینها پراکنده باشند Ú©Ù‡ اØتمال Øمله نباشد Ùˆ اعلام شد Ú©Ù‡ اینها توزیع شده‌اند در کشور. اما اینکه Øالا Øتماً این کار انجام شود خیلی هم اینطور نبود چون بالاخره Ù…ØاÙظت اینها در Ø³Ø·Ø Ú©Ø´ÙˆØ± خیلی سخت بود ولی به هر صورت جایشان عوض می‌شد. خانم سوئیÙت به شدت اهل مطالعه بود به طوری Ú©Ù‡ Ùکر می‌کنم در آن مدت، کتابخانه آنجا را تمام کرد Ùˆ یکی از ذوق‌هایش این بود Ú©Ù‡ برای ما این اسناد را بچسباند.
*Ùارس: اسنادی را Ú©Ù‡ خودشان خرد کرده بودند؟
*نورمØمدی: بله؛ شاید بالاترین آمار Ùˆ بالاترین خدمت را در چسباندن این سندها خانم "سوئیÙت " کرده است. ایشان یک چسبی را به ما نشان داد Ú©Ù‡ از آن Ùروشگاهشان آورده بود Ú©Ù‡ یک تکه بود Ùˆ می‌شد روی کاغذ بگذاری Ùˆ برداری Ùˆ در عین Øال اثرش نماند. ایشان در Øقیقت به بچه‌ها آموزش داد Ùˆ خودش تا 4 Ùˆ 3 ØµØ¨Ø Ù…ÛŒâ€ŒÙ†Ø´Ø³ØªØ› اوایل کتاب می‌خواند اما بعداً چسباندن اسناد برای او مثل جدول ØÙ„ کردن شده بود؛ می‌گÙتم اگر آمریکائی ها بÙهمند پدرش را در می‌آورند.
ایشان خیلی سند برای ما درست کرده است، سندهای دقیق. من اوایل می‌گÙتم Ú©Ù‡ چطور به او اعتماد دارید اما واقعاً قابل اعتماد بود. بعد شنیدم Ú©Ù‡ وقتی رÙته است به آمریکا در نخستین مصاØبه به او Ú¯Ùته بودند Ú©Ù‡ شنیده‌ایم خیلی با شما بدرÙتاری شده Ùˆ پسرهای سÙارت به شما تعرض کرده‌اند Ùˆ این صØبت‌ها بوده Ú©Ù‡ خودش بلند شده بود Ùˆ از دانشجویان دÙاع کرده بود Ú©Ù‡ نه، اینها بچه‌های عمیقاً مذهبی بودند. اینها خیلی رÙتارشان انسانی بود Ùˆ چون مذهبی بودند این ØرÙ‌ها به آنها نمی‌چسبد. خیلی خوب Ú¯Ùته بودند Ùˆ من Ùکر می‌کنم اینکه ایشان دیگر بروزی ندارد برای این است Ú©Ù‡ خیلی خوب دÙاع کرده از جریانی Ú©Ù‡ او را یک سال Ù…Øصور کرده بودند.
*Ùارس: این صØبت شما مدخل خوبی است برای ورود به بØØ« اسناد، در مورد اسناد چندین سؤال Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. آیا انتشار اسناد بصورت گزینشی بود؟
*نورمØمدی: البته من اطلاعات خیلی موثقی در این زمینه ندارم چون من کار اسناد نمی‌کردم؛ کارم Ù…ØاÙظت بود. اما داخل سÙارت بودم Ùˆ اخبار به ما می‌رسید. بچه‌هایی Ú©Ù‡ کار اسناد می‌کردند بعضی‌هایشان با ما هم اتاق بودند.
بچه‌هایی Ú©Ù‡ زبان انگلیسی می‌دانستند همه بودند، Øتی یک تعدادی از بیرون آمدند. در بین دانشجویان معلمانی بودند Ú©Ù‡ به تعدادی از شاگرد‌هایشان اعتماد داشتند Ùˆ از آنها استÙاده می‌کردند. یک تعداد دانش‌آموز بودند مثل کارمندها ØµØ¨Ø Ù…ÛŒâ€ŒØ¢Ù…Ø¯Ù†Ø¯ داخل سÙارت، کارت می‌زدند Ùˆ کارها را انجام می‌دادند Ùˆ برمی‌گشتند. هم ترجمه می‌کردند Ùˆ هم سند می‌چسباندند. اما اینکه چطوری منتشر شود تا جایی Ú©Ù‡ من اطلاع دارم، اسناد را همانطور Ú©Ù‡ کش٠می‌کردند یا می‌خواندند منتشر می‌کردند. خوب خیلی‌ هم Ø´Ú© می‌کردند Ùˆ Øتی بعضی از بچه‌ها دچار سرگشتگی می‌شدند یا Øتی شایعاتی بود مثلا شایعه می‌شد Ú©Ù‡ آقای بهشتی هم با آمریکائیها ارتباط داشته است یا اÙراد دیگر Ùˆ این وضعیت متأسÙانه در ما هم بود با وجود اینکه ما نزدیک‌ترین Øلقه به آن اسناد بودیم چون بالاخره اینها اطلاعات تاپ بود Ùˆ واقعاً نباید همه دسترسی پیدا می‌کردند.
*Ùارس: درباره سند شهید بهشتی Ú†Ù‡ می‌گÙتند؟
*نورمØمدی: یادم هست Ú©Ù‡ یک مدت چنین چیزی شایعه شد Ú©Ù‡ شهید بهشتی با "هایزر " ملاقات داشته است، همین مسئله یکی از بچه‌ها را از نظر روØÛŒ به هم ریخت.
*Ùارس: Ú†Ù‡ کسی بود؟
*نورمØمدی: یک خانمی بود شاید هیچ جایی از ایشان نشانی نگیرید، خانم "کیمیا قلم " بود Ú©Ù‡ دانشجوی زبان دانشکده ادبیات بود Ùˆ به شدت از نظر روØÛŒ به هم ریخت. ایشان چون خودش در گروه ترجمه اسناد بود. هر اسمی را Ú©Ù‡ از این منسوبین به انقلاب می‌دید Øالا منسوبین به انقلاب آن موقع ابراهیم یزدی هم بود.
برای بچه‌ها سنگین‌ بود اینها Ú©Ù‡ بالاخره چنین اعتماد‌هایی بهشان شده است. در انقلاب Øضور داشته‌اند. البته دست خیلی‌هاشان برای ما رو شده بود یعنی بچه‌های سÙارت تقریباً از "نهضت آزادی "‌ها شناخت خوبی پیدا کردند.
درباره انتشار Ùˆ مرØله‌بندی باز شدن این اطلاعات، اصلاً اطلاعی ندارم. گمانم بر این است Ú©Ù‡ این طور Ú©Ù‡ شنیده ‌بودم، آقای "رضا سیÙ‌الهی " ارتباط را با امام (ره) برقرار می‌کرد Ùˆ اسناد را می‌بردند Ùˆ Øتی به رؤیت ایشان می‌رساند ولی اینکه چطور منتشر می‌شد نمی دانم. Øتماً تقدیم Ùˆ تأخری Ù„Øاظ شده ولی اینکه Ú†Ù‡ کسی تعیین کننده باشد، واقعاً نمی‌دانم.
*Ùارس: یکی از دانشجویان به نام " کاتوزیان " از لانه جاسوسی اخراج شد، علت آن Ú†Ù‡ بود؟ آیا اعتراضات او به عدم انتشار سند شهید بهشتی بود؟
*نورمØمدی: ایشان دائم‌الاعتراض بود. یعنی به همه چیز اعتراض داشت Ùˆ طوری بود Ú©Ù‡ ØÙ‚ Ùˆ باطل در مورد ایشان قاطی می‌شد. انسان نمی‌Ùهمید ایشان درست می‌گوید یا غلط.
من Ùکر می‌کنم ایشان از مسایل رÙاهی معترض بود تا تقسیم پاس‌ها Ùˆ مسایل سیاسی. البته قطعاً نگاهش مسایل سیاسی بود اما Øالت تندی داشت. ایشان از آنهایی بود Ú©Ù‡ ØرÙØ´ را با تندی Ùˆ تندخویی بیان می‌کرد Ùˆ این برای مجموعه‌ای Ú©Ù‡ آنجا بودند خیلی مطلوب نبود. یعنی همه Ø·ÛŒÙ‌هایی Ú©Ù‡ آنجا بودند در Øقیقت با او مخالÙت کردند Ùˆ اÙرادی هم Ú©Ù‡ با او همراه بودند در دلشان دیگر جرأت نمی‌کرند بروز بدهند. چون رÙتار ایشان بروز بدی داشت؛ اینطور بود Ú©Ù‡ دیگر ایشان را بیرون کردند.
البته ناگÙته نماند در همان موقع من با یکی دو تا از دوستانم در کلاس‌های شهید بهشتی شرکت می‌کردیم ولی دزدکی چون خودمان می‌دانستیم Ú©Ù‡ اگر بچه‌‌های سÙارت بÙهمند Ú©Ù‡ ما داریم در Øزب جمهوری اسلامی می‌رویم، مخالÙت می‌کردند. چهار تا کلاس در Øزب برگزار می‌شد Ùˆ ما 12 ساعت اجازه خروج داشتیم. ما این 12 ساعت را آن اوایل یک مقدار Ú©Ù… Ùˆ زیاد می‌کردیم.
اتÙاقاً با همان خانم Øمید‌زاده Ùˆ یکی دیگر Ú©Ù‡ اسمشان را یادم نیست Ù…ÛŒ رÙتیم. کلاس "شناخت " آقای بهشتی بود، "نهج‌البلاغه " آقای خامنه‌ای ØŒ "تÙسیر موضوعی قرآن " آقای رÙسنجانی Ùˆ "اخلاق " آقای عسگراولادی بود. این 4 Ù†Ùر به ما درس می‌دادند Ùˆ خیلی مشتاق بودیم Ú©Ù‡ در این کلاس‌ها شرکت کنیم Ùˆ کارتش را پنهان می‌کردیم Ùˆ می‌گÙتیم Ú©Ù‡ اگر کارت ما دست کسی بیÙتد بچه‌ها ما را بیرون می‌کنند.
*Ùارس: من خوانده‌ام Ú©Ù‡ شهید باهنر به عنوان نماینده شورای انقلاب جلوی در سÙارت آمد اما راهش ندادند Ùˆ Ú¯Ùتند چون عضو شورای مرکزی Øزب جمهوری است، راهش نمی‌دهیم. Øزب می‌خواست جلوی در راهپیمایی راه بیندازد، نمی‌گذاشتند. یک خط تمایزی با Øزب کشیده بودند.
*نورمØمدی: بله؛ آن موقع Ùضا بسیار علیه Øزب جمهوری اسلامی بود Ùˆ Øزب را یک Øزب مرتجع می‌دانستند. من گمان می‌کنم نمی‌تواند بی‌تأثیر باشد چون به هر صورت Ùضای روشنÙکری عجیبی Øاکم بود. همین تÙکری Ú©Ù‡ دنباله‌اش شده جریانی Ú©Ù‡ مدعی هستند دانشجویان پیرو خط امام (ره) هستند. همه‌شان اینطوری Ùکر می‌کنند اما اینطور هم نبود. آنجا آقای "رضا سیÙ‌الهی " Ú©Ù‡ بعداً Ùرمانده نیروی انتظامی شدند، از بچه‌های بسیار خوش Ùکر Ùˆ در Øقیقت قلم اصلی بیانیه‌های سÙارت با ایشان بود، اگر بپرسید می‌بینید Ú©Ù‡ قلم، قلم ایشان است نه خیلی‌های دیگر. اما بعد از تمام شدن جریان سÙارت سال‌های بعد به تناوب البته سال اول نبود اما سال دوم Ùˆ سوم آقای "موسوی خوئینی‌ها " در روز 13 آبان چند سال پشت سر هم جلسات مشترک Ù…ÛŒ گذاشت Ú©Ù‡ 2 سالش در سÙارت بود، بعد هم جاهای مختلÙ. هر سال ما می‌دیدیم Ú©Ù‡ یک عده‌ای نیستند Ùˆ یک تعدادی Ú©Ù… شده‌اند. بعداً دیگر ما هم دعوت نشدیم Ùˆ کار به صورت انØصاری در اختیار یک عده خاص قرار گرÙت.
* Ùارس: به نوعی تصÙیه می‌شدید.
*نورمØمدی: بله؛ همین طور به مرور زمان یک عده‌ای از بچه‌ها نمی‌آمدند تا 2 سال پیش بود Ú©Ù‡ اØساس کردیم یک دعوت عام شده‌اند Ùˆ همه بودند، از آقای Øجاریان، نعیمی‌پور Ùˆ خود آقای خوئینی‌ها گرÙته تا آقای رضا سیÙ‌الهی Ùˆ همسرش Ùˆ سایر بچه‌ها بودند Ùˆ جمع خیلی جالبی بود. این نخستین باری بود Ú©Ù‡ دیدم بعد از این همه سال Ú†Ù¾ Ùˆ راست Ùˆ وسط همه را با هم دعوت کرده‌اند؛ ما Ú©Ù‡ تشکل نداشتیم در آخرین بیانیه‌ای هم Ú©Ù‡ بچه‌ها دادند قرار شد Ú©Ù‡ تØت عنوان "دانشجویان پیرو خط امام " هیچ بیانیه سیاسی داده نشود.
*Ùارس: در صورتی Ú©Ù‡ بعضی اÙراد از این عنوان استÙاده کردند Ùˆ تابلوی کارشان بود.
*نورمØمدی: به راØتی از این قضیه استÙاده می‌کنند Ùˆ این با اصول دموکراسی Ú©Ù‡ خودشان دم می‌زنند، در تناقض است. چون شما یک جمع بودید Ùˆ نمی‌توانید از طر٠همه آن جمع تصمیم بگیرید. اگر هم ØرÙÛŒ می‌زنید باید از جمع نمایندگی داشته باشید نه اینکه به تنهایی Ùˆ با استÙاده از این عنوان چیزی بگوئید.
ضمن اینکه متأسÙانه بچه‌هایی Ú©Ù‡ مثل آنها Ùکر نمی‌کردند خیلی منÙعل بودند یا به شدت مشغول کار Ùˆ زندگی بودند یا عده‌ای هم رها کردند Ùˆ رÙتند Ùˆ به زندگی چسبیدند Ùˆ دیگر به سیاست کاری ندارند. اما در هر صورت آن دغدغه را دارند Ùˆ در ارتباطاتی Ú©Ù‡ داشته‌ایم همه در Øد نق زدن بودند Ú©Ù‡ "چرا اینطوری شد؟ " Øتی یادم هست Ú©Ù‡ خانم کاویانی از گرگان ØŒ یکبار زنگ زد Ú©Ù‡ به من Ùˆ Ú¯Ùت: "شنیدم عباس عبدی رÙته با یک آمریکایی صØبت کرده؛ درست است؟ " Ú¯Ùتم: "آره درست است "Ø› Ú¯Ùت: "نظر تو چیست؟ " Ú¯Ùتم: "تو Ú†Ù‡ Ùکر می‌کنی، کارش درست بوده؟ "Ø› این نخستین Øرکتی بود Ú©Ù‡ به عنوان دانشجویان پیرو خط امام Ùˆ به عنوان عضو Ùˆ برای دلجویی از آن آمریکایی‌ها با آنها دیدار کرده بود.البته آقای عبدی آدمی نبوده Ú©Ù‡ نتواند تشخیص بدهد Ú©Ù‡ Øتی اگر یک ملاقات ساده باشد عکس‌العمل زیادی خواهد داشت. بالاخره ایشان در کار رسانه‌ای است Ùˆ می‌داند Ú©Ù‡ این نزدیک شدن به آمریکائی ها برای دنیا پیام دارد Ùˆ این کاری بود Ú©Ù‡ با ایشان شروع شد. خیلی از بچه‌هایی Ú©Ù‡ داعیه‌دار کار هستند Ùˆ ادامه تØصیلات دادند در خارج از کشور Ùˆ به نظر می‌آمد Ú©Ù‡ تغییرات Ùکری داشتند. اما این به نظر ما درست نمی‌آید Ú©Ù‡ به عنوان دانشجوی پیرو خط امام (ره) ØÚ©Ù… Ú©Ù„ÛŒ برای همه این دانشجوها داده شود.
این دانشجوهای طی٠وسیعی بودند که ما شهدای ارزشمندی مثل شهید ترکاشوند، شهید توکلی، شهید وزوایی، شهید ورامینی و شهید عابدینی که در هویزه شهید شد را در میانشان داشتیم.
*Ùارس: اتÙاقات جالبی در لانه می‌اÙتد از برگزاری همایش "جنبش‌های آزادی بخش " تا جشن کریسمس Ú©Ù‡ برای گروگان‌ها می‌گیرند، از آنها برایمان بگویید؟
*نورمØمدی: جشن کریسمس در Øقیقت کاری بود Ú©Ù‡ به دنیا نشان دهیم Ú©Ù‡ ما رÙتارمان چطور است . نگاهمان این بود Ú©Ù‡ با این گروگانگیری "هیمنه " آمریکا را شکسته‌ایم. قصد آزردن انسان‌ها را نداریم؛ غیر از این جشن، یادم هست Ú©Ù‡ Øرکت وسیعی را در آمریکا انجام دادند Ú©Ù‡ شنیدم به دانش‌آموزان آنجا طرØÛŒ داده بودند Ú©Ù‡ برای گروگان‌ها کارت تبریک بÙرستند. ما داخل سÙارت کوهی از کارت‌های تبریک بسیار زیبا داشتیم Ú©Ù‡ یا با دست ساخته بودند یا آماده خرید بودند Ùˆ خیلی زیبا بود. خیلی از شخصیت‌ها برای اینها هدیه می‌Ùرستادند. یادم هست Ú©Ù‡ " Ù…Øمد علی Ú©ÙÙ„ÙÛŒ " برای آنها کمپوت آناناس Ùرستاده بود Ú©Ù‡ 30 سال پیش خیلی از ما ندیده بودیم. از این کارها زیاد انجام می‌شد Ú©Ù‡ ما هم در اختیارشان می‌گذاشتیم. اینها در سÙارت ورزش Ùˆ مطالعه می‌کردند. البته زندانی بودند Ùˆ هیچ زندانی راØت نیست؛ در مجموع خود آنها هم باورشان نمی‌شد Ú©Ù‡ کار اینقدر طولانی شود اما این کارها برای این بود Ú©Ù‡ سختی کار برایشان سبک شود Ùˆ هر مدتی یک بار موجی از Øضورمان را به دنیا نشان دهیم Ùˆ موجب زنده نگه‌داشتن این موضوع شود Ú©Ù‡ هم جنبه سیاسی داشت Ùˆ هم عقیدتی. از این جهت Ú©Ù‡ می‌خواستیم به دنیا نشان دهیم Ú©Ù‡ ما هستیم Ùˆ هنوز هم با قدرت این کار را ادامه می‌دهیم Ùˆ هم عقیدتی Ú©Ù‡ بگوییم اینها انسان هستند Ùˆ ما رÙتار انسانی با آنها داریم. البته اینها برنامه‌های Ùرار متعددی داشتند Ú©Ù‡ متÙاوت بود Ùˆ بچه‌ها هرچند مدت یکبار برنامه های آنها را نقش بر آب Ù…ÛŒ کردند .
*Ùارس: جزیان Ùرار یکی از این گروگان ها را برای ما Ù…ÛŒ گویید.
*نورمØمدی: یک بار در یکی از این Ùرارها 80 -70 درصد از کارشان پیش رÙته بود Ùˆ داشت به نتیجه می‌رسید Ú©Ù‡ مرØله آخرش به تور من خورد. یک گروگانی بود Ú©Ù‡ Øدود 40 سال سن داشت Ùˆ وابسته‌های نظامی بود. وابسته نظامی معنی‌اش این است Ú©Ù‡ ایشان در ویتنام بوده، دوره‌های نظامی Ùˆ رنجبری دیده Ùˆ از Ù„Øاظ نظامی اÙراد دوره دیده Ùˆ قوی هستند.
ایشان داخل ساختمان سÙید همان ساختمانی Ú©Ù‡ Øالت کاباره را داشت داخل طبقه دوم Ùˆ با راه پله‌اش به نوعی سوم 3 -2 تا اتاق بود Ùˆ در یکی از اتاق‌ها به عنوان گروگان از او پاسداری می‌شد. زمانی بود Ú©Ù‡ Ù…ØاÙظت از گروگان ها بالا بود. آن طور Ú©Ù‡ من Ù…Øاسبه می‌کردم ایشان توانسته بود از 5 تا Ù…ØاÙظ رد شود. یعنی توانسته بود 5 تا Ù…ØاÙظ را پشت سر بگذارد. Ù…ØاÙظی Ú©Ù‡ بیرون اتاقش بود، Ù…ØاÙظ داخل اتاقش Ú©Ù‡ آن موقع نبود . برنامه‌ریزی کرده بود Ú©Ù‡ از پنجره برود پایین مثل این Ùیلم‌ها Ùˆ ملØÙÙ‡ Ùˆ وسایلش را جمع کرده بود Ú©Ù‡ مدل بدنش را در روی تختش ایجاد کند تا کسی Ø´Ú© نکند. بعد از طریق پنجره به خودش ملØÙÙ‡ بسته بود Ùˆ پایین آمده بود Ùˆ در پایین به 2 تا پاس دیگراز بچه ها برخورد می‌کند Ú©Ù‡ به هر تدبیری توانسته بود از آنها هم رد شود.
در قسمت شمالی سÙارت Ù…Øوطه‌‌ای بود Ú©Ù‡ وسایل ساکنین سÙارت در آنجا دپو شده بود، تخت Ùˆ آهن پاره Ùˆ مایØتاج یک خانواده را کنار هم گذاشته بودند. بر٠سختی آمده بود Ùˆ هوا بسیار سرد Ùˆ زمین یخ زده بود. من هم پاس ساعت یک تا سه نیمه شب بودم. یعنی بدترین زمان شب از Ù„Øاظ خواب‌آلودگی. هیچ دوره نظامی هم نگذارنده بودم. خدا رØمتش کند شهید "شهرام Ùر " را Ú©Ù‡ برای ما یک دوره آموزش نظامی را شروع کرده بودند Ú©Ù‡ Ùقط یادم بود Ú©Ù‡ خال سیاه بالا، خال سیاه پایین Ùˆ رگبار این هست، در این Øد می‌دانستم. ممکن بود در دوره انقلاب چیز‌هایی یاد گرÙته باشیم اما تا به Øال تیراندازی نکرده بودم Ùˆ قرار بود بعد از اینکه این دوره‌ها را تمام کردیم ما را ببرند رزم شبانه Ú©Ù‡ بعدها خیلی کامل برای ما آموزش نظامی انجام دادند.
من ایستاده بودم در جایی Ú©Ù‡ یک Øالت سکو مانندی با ارتÙاع یک متر Ùˆ نیم از Ø³Ø·Ø Ø²Ù…ÛŒÙ† Ùاصله داشت Ùˆ بقیه هم یک Ù…Øوطه وسیعی بود Ú©Ù‡ ماشین پارک شده بود Ùˆ یا وسایلی Ú©Ù‡ می‌گÙتم دپو شده بود.
انتهای این قسمت هم یک دیوار کوتاهی بود Ú©Ù‡ می‌خورد به خانه‌های Ú©ÙˆÚ†Ù‡ پشتی سÙارت Ùˆ خانه‌هایی Ú©Ù‡ ما همیشه به آنها مشکوک بودیم . همه می‌گÙتند Ú©Ù‡ از اینها اهتراز کنید Ú©Ù‡ به اØتمال زیاد با امریکایی ها ارتباط دارند. بیرون سÙارت را سپاه کنترل می‌کرد Ùˆ دور تا دور سÙارت پاس می‌دادند. این قسمتی Ú©Ù‡ من بودم یک مقدار نخاله‌های آهنی قراضه بود Ú©Ù‡ با یک دریچه‌ای وصل می‌شد به آن قسمتی Ú©Ù‡ این آقا از آنجا Ú©Ù‡ Øالت باغ بود وارد شد. او راه را بلد بود، از آن در وارد شد؛ من هم بالای سکو بودم Ùˆ Ù…Øوطه هم با یک نوراÙÚ©Ù†ÛŒ به طر٠او روشن بود.
Ø³Ù„Ø§Ø Ú˜Ù‡3 در دستانم بود. یادم هست چون هوا خیلی سرد Ùˆ ساعت 3 نصÙÙ‡ شب بود. من خیلی لباس پوشیده بودم؛ یک پانچو هم روی لباس‌ها پوشیده بودم. چون بر٠می‌بارید Ùˆ روسری‌ام را دور سرم بسته بودم. ولی خوشبختانه بند اسلØÙ‡ را به گردنم انداخته بودم Ùˆ از من جدا نبود، وگرنه من Ùکر می‌کنم Ú©Ù‡ می‌توانست اسلØÙ‡ را از من بگیرد.
گاهی پاس بخش‌ها می‌آمدند یک سری می‌زدند Ùˆ خدا قوتی می‌گÙتند Ùˆ می‌رÙتند. در Øال خودم Ú©Ù‡ متوجه شدم Ùردی در تاریکی به طر٠من Ù…ÛŒ آید. در مرØله اول Ùکر کردم Ú©Ù‡ یکی از این برادر‌ها پاسش تمام شده Ùˆ دارد گذری رد می‌‌شود. او از آن عقب آمد، Ù…Øوطه Ú©Ù‡ روشن بود تمام شد Ùˆ به من Ú©Ù‡ رسید نور کمتر بود. من ایست دادم؛ رسم بر این بود Ú©Ù‡ اسم شب 3 تکه‌ای می‌گÙتیم. ایشان یک چیزی Ú¯Ùت؛ من مجدداً از او خواستم اسم شب را تکرار کند. من در آن Øالت اØساس کردم Ù„ØÙ† او Ùارسی نیست. یعنی Øس کردم Ú©Ù‡ کلمات را Ùارسی نمی گوید Ùˆ Øالتی است Ú©Ù‡ می‌خواهد مرا گول بزند. شاید در این چند ثانیه هزار جور Ùکر کردم. Ù…Øاسبه کردم نکند این آمریکایی‌ است چون از دور همین طور Ú©Ù‡ وارد می‌شد دیدم Ú©Ù‡ یک چیزی روی سرش اÙتاده است. او تی‌شرت Ùˆ بلوزش را روی سرش کشیده بود، شاید Ùکر کرده بود Ú©Ù‡ از ظاهرش هم ممکن است شناسایی شود Ùˆ به نوعی خودش را پوشانده بود. من دائم می‌گÙتم اسم شب را بگویید Ùˆ او همین طور به سمت من Ù…ÛŒ آمد. اینطور نبود Ú©Ù‡ بایستد Ùˆ اسم شب را بگوید؛ ‌به این نتیجه رسیدم Ú©Ù‡ او یکی از گروگان ها است. به این نتیجه رسیدن خیلی سخت بود چون اصلاً چنین موضوعی نداشتیم Ùˆ خدا به ذهن من خطور کرد.
بیشتر به خاطر Ù„ØÙ† انگلیسی‌اش بود Ùˆ من Ùکر کردم Ú©Ù‡ دیگر باید از او Ù…ØÚ©Ù… بخواهم Ú©Ù‡ سرجایش بایستد.
هرچه ایست ایست Ú¯Ùتم، شتابش را سریع‌تر کرد Ùˆ طر٠من آمد یعنی من Ùکر می‌کنم اگر ایشان عاقلانه رÙتار کرده بود Ù…ÛŒ توانست از لانه Ùرار کند.
هر Ù„Øظه سرعتش زیاد تر Ù…ÛŒ شد تا اینکه خودش رو طر٠پای من پرتاب کرد Ùˆ دست انداخت زیر پای من Ùˆ من را کشید. دستش را دراز کرد تا اسلØÙ‡ را از من بگیرد Ùˆ مانع Ø³Ù„Ø§Ø Ù…Ù† شود Ùˆ بتواند Ùرار کند چون قطعاً قصدش این نبود Ú©Ù‡ سر Ùˆ صدایی بلند شود.
Ø´Ú©Ù‡ شده بودم Ùˆ نمی توانستم تصمیم درستی بگیرم. با خودم Ú¯Ùتم Ú©Ù‡ جا دارد تیراندازی کنم؛ خدا شاهده در آن موقعیت واقعاً یاد این جمله شهید "شهرام‌Ùر " اÙتادم Ú©Ù‡ Ú¯Ùت اگر کسی از نزدیک تیر بخورد، خونریزی شدید دارد Ùˆ می‌میرد. به این Ùکر کردم Ú©Ù‡ اگر به او تیر بزنم چون نزدیک است خونریزی می‌کند Ùˆ می‌میرد Ùˆ می‌گویند Ú©Ù‡ ما گروگان کشتیم.
من Ùقط در آن Øالت Ú©Ù‡ او با من گلاویز شده بود، یک تیرهوایی‌شلیک کردم، به Ù…Øض اینکه شلیک کردم من را رها کرد Ùˆ شروع کرد به صورت سینه خیز به طر٠ماشین‌ها Øرکت کردن Ú©Ù‡ به نظرم آمد باید تیر دوم را شلیک کنم Ú©Ù‡ تیر دوم را هم زدم. اما تیر سوم را اØساس کردم Ú©Ù‡ او دارد می‌رود؛ نشستم Ú©Ù‡ نشانه بگیرم Ùˆ بزنم هرچه سعی کردم دیدم تÙÙ†Ú¯ شلیک نمی کند.
Ù†Ú¯Ùˆ در این گیر Ùˆ دار، خشاب من را شل کرده بود وخشاب درآمده بود Ùˆ آن Ùشنگ دومی داخل گلنگدن اسلØÙ‡ مانده بود. من دو تیر شلیک کردم Ùˆ تیر سوم را Ú©Ù‡ به قصد زدن او بود، خواست خدا بود Ú©Ù‡ شلیک نکرد.
دیدم Ú©Ù‡ او همان طور رÙت اما به طر٠دیوار نرÙت. من در همان شرایط داد هم می‌زدم؛ پشت سر من دیواری بود Ú©Ù‡ به باغ باز می‌شد. خانم " " آنجا پاس می‌داد؛ من Ùریاد زدم Ú©Ù‡ "ÙرØØŒ ÙرØØŒ گروگانه گروگانه "ØŒ چون صدای تیر را شنیده بود، من داد می‌زدم Ùˆ از آن طر٠صدای شلیک Ú©Ù‡ بلند شد، بچه‌های سپاه هم متوجه شده بودند. خانم Ú©Ù‡ متوجه می‌شود 6 - 5 تا تیر هوایی شلیک Ù…ÛŒ کند. آمریکایی کاملاً ترسید Ùˆ به طر٠دیوار نرÙت Ùˆ رÙت به طر٠ساختمان کاردار Ú©Ù‡ جای پر درختی است. به نظرم آمد Ú©Ù‡ رÙت روی درخت. بچه‌های پاسداشت 6 - 5 دقیقه بعدش آقای زØمتکش Ùˆ دیگران آمدند Ùˆ Ú¯Ùتند: خواهر Ú†Ù‡ شده است Ùˆ با یک Øالت مسخره‌بازی؛ چون یک سگ داخل سÙارت بود Ú©Ù‡ اذیت می‌کرد، Ú¯Ùتند Ú†ÛŒ شده سگ بهت پریده یا از سگ ترسیدی؟ Ú¯Ùتم: خدا شاهده گروگان بوده Ùˆ من با او درگیر شدم Ùˆ الان اینجاست. Ú©Ù… Ú©Ù… متوجه شدند Ú©Ù‡ قضیه جدی است. دویدند رÙتند. این گروگان روی درخت رÙته بود، دیده بود Ú©Ù‡ بچه‌های پاس‌بخش آمده‌اند، برگشته‌ بود یک سطل آشغال بزرگی زیر درخت قرار داشت Ú©Ù‡ رÙته بود داخل آنجا Ùˆ پنهان شده بود. آقای زØمتکش Ú©Ù‡ آمده بود طر٠درخت دستش را گذاشته بود روی سطل Ú©Ù‡ اØساس کرده بود به صورت غیر معمولی در آن سرمای هوا، گرم است Ùˆ متوجه Øضور او در سطل شده بود. الØمد‌الله موÙÙ‚ نشد از سÙارت خارج شود Ùˆ او را گرÙتند اما بعداً شنیدم Ú©Ù‡ Ú¯Ùته بود با یک رنجبر دختر درگیر شدم. در صورتی Ú©Ù‡ من تا Øالا تیر هم نینداخته بودم.
*Ùارس: نترسیدید؟
*نورمØمدی: اصلاً Ùکر ترس نداشتم، Ùکر می‌کردم وظیÙه‌ام است. الان به من بگویند سÙارت یک چنین موقعیتی دارد، مگر می‌روم. سن جوانی اقتضایش این است Ú©Ù‡ واقعاً شجاعت موج می‌زد. من واقعاً نترسیدم. وقتی برگشتم خوابگاه- چون به بچه‌ها Ú¯Ùته بودند Ú©Ù‡ هر کس سر پاس اشتباهی تیر بزند جریمه دارد- بچه‌ها می‌گÙتند Ú©Ù‡ ما Ùکر کردیم تو می‌خواستی جریمه شوی چون این دوره را دیده بودی Ùˆ خوشت می‌آمده Ùˆ می‌خواستی تیر بزنی.Ú¯Ùتم: " نه خدا شاهده جریان این بود ". ولی خوب الØمد‌الله بچه‌ها شیرینی این قضیه را اینطوری تمام کردند Ú©Ù‡ یک ملاقاتی با امام (ره) بود؛ همیشه قرعه‌ می‌انداختند Ùˆ ما بدون قرعه رÙتیم. البته من آن موقع بیمار بودم اما توانستیم خدمتشان برسیم.
در هر صورت دوران خیلی خاصی بود ولی واقعیت این است Ú©Ù‡ اگر کاری می‌کردیم همه با تمام وجود تلاش Ù…ÛŒ کردیم Ú©Ù‡ مردم خوشØال شوند Ùˆ منویات امام (ره) در مملکت جاری Ùˆ ساری شود Ùˆ اگر هر یک اØساس می‌کردیم Ú©Ù‡ اینجا ممکن است نظر امام نباشد، همه عقب می‌کشیدند. خاطرم هست Ú©Ù‡ با آمدن بنی‌صدر به داخل سÙارت اختلاÙ‌نظر‌ها تا یک Øدی بروز پیدا کرد. بچه‌هایی Ú©Ù‡ موضع‌گیری می‌کردند.
بنی‌صدر چند بار به لانه آمد Ùˆ بعضی وقت‌ها بچه‌ها عکس‌العمل‌های بدی نشان می‌دادند. یادم هست یک روز بنی‌صدر آمد Ùˆ خیلی علاقه داشت برود آن بالا Ú©Ù‡ "رجب‌بیگی " شعار می‌داد سخنرانی کند. خیلی دوست داشت Ùˆ Ùکر می‌کنم جزو کسانی بود Ú©Ù‡ استÙاده‌های زیادی را از آن تریبون کرد. وارد سÙارت شده بود Ú©Ù‡ برود بالا، بچه‌ها وقتی Ú©Ù‡ ایشان آمد رد شود، عقب گرد کردند Ùˆ به او پشت کردند.
*Ùارس: خودش هم متوجه شده بود.
*نورمØمدی: متوجه شده بود Ùˆ خیلی به او برخورده بود. من خودم به بنی‌صدر رأی ندادم اما جرات نمی‌کردم در سÙارت علنی کنم، یعنی همان موقع هم اکثر بچه‌ها به بنی‌صدر رأی دادند؛ اینطور نبود Ú©Ù‡ بنی‌صدر دستش رو باشد اما به مرور در بØØ« جنگ خودش را نشان داد.
*Ùارس: خاطره شیرین دیگر ÛŒ از لانه جاسوسی برایمان Ù…ÛŒ گویید.
*نورمØمدی: در مجموع آن دوستی‌هایی Ú©Ù‡ برقرار شد، آن ارتباطات Ùوق‌العاده‌ای Ú©Ù‡ بود، ارزشمند است به آن صورت مطلب‌ خاصی نیست یعنی آن جلساتی Ú©Ù‡ می‌آمدیم برای مردم، عموماً بچه‌های برای اذان ظهر می‌آمدند جلوی در جنوبی صÙ‌های نماز جماعت را برقرار می‌کردند.
Øالا یا آقای خوئینی‌ها یا دیگران می‌آمدند برای نماز خواندن، خیلی به نظر من شیرین بود. یا یکی از خاطراتی Ú©Ù‡ به نظر من خیلی ارزشمند است Ùˆ خیلی می‌پسندم، رابطه‌ای بود Ú©Ù‡ آقای "Øائری شیرازی " با بچه‌های سÙارت داشتند. یکی از پاک ترین Ùˆ تأثیر‌گذارترین روابط، روابطی بود Ú©Ù‡ بچه‌ها با آقای Øائری داشتند. ایشان کلاس‌های اخلاق را برای بچه‌ها گذاشتند Ùˆ واقعاً هم خودشان مجسمه اخلاق اسلامی بودند. من خیلی استÙاده کردم Ùˆ یادم هست Ú©Ù‡ ایشان شب‌ها بلند می‌شدند Øالا یا برای خواندن نماز یا به هر دلیلی می‌آمدند بیرون Ùˆ یک خسته نباشید به بچه‌هایی Ú©Ù‡ پاس می‌دادند Ù…ÛŒ Ú¯Ùتند. این برای ما خیلی ارزشمند Ùˆ شیرین بود Ú©Ù‡ ایشان را می‌بینیم. یادم هست Ú©Ù‡ عراق Øمله کرده بود؛ به ما یک سری از این ماسک‌ها داده بودند Ú©Ù‡ اگر Øمله شود یا بعد از قضیه سÙارت Ùˆ Øمله طبس اØتمال می‌دادند Ú©Ù‡ یک روش‌هایی برای خروج گروگان‌ها بگذارند، میان ما ماسک توزیع شد؛ این ماسک‌ها ما را اذیت می‌کرد. یک بار خیلی شرمنده شدم از بیکاری ماسک را به صورتم زدم Ùˆ نمی‌توانستم باز کنم Ùˆ خیلی خجالت کشیدم Ú©Ù‡ یکی از پاس‌بخش‌ها آمد Ùˆ برایم باز کرد. یا یک درخت شاه توت خیلی بزرگی در قسمت شمال سÙارت بود؛ من خودم پاس داشتم با بچه‌ها آمدم Ú©Ù‡ سر ظهر تنها نباشم Ùˆ من را از بیکاری در بیاورند چون پاس‌هایمان دیگر خیلی کمرنگ شده بود Ùˆ ØÙاظت خیلی قوی بود.
من از درخت بالا رÙتم؛ Ú¯Ùتم برایتان توت می‌چینم من آن بالا بودم Ú©Ù‡ یک دÙعه پچه‌های پاس بخش رسیدند. Ú¯Ùتم Ú©Ù‡ بچه‌ها بهشان بگویید رÙته Ùˆ اصلاً بالا را نگاه نکنید Ùˆ من بالا ماندم تا اینها رÙتند Ùˆ شاید آنها متوجه هم شدند؛ ما هم یک ظر٠توت برایشان Ùرستادیم.
*Ùارس: از Ù†Øوه پایان ماجرای لانه جاسوسی راضی هستید؟
*نورمØمدی: ما اØساسمان این بود Ú©Ù‡ Ùرمایش امام (ره) این است Ú©Ù‡ این جریان سÙارت "مثل یک اناری است Ú©Ù‡ شما آبش را مکیده‌اید Ùˆ تÙاله‌اش را برای خودشان پرت می‌کنید "؛‌یعنی ما واقعاً Ùکر می‌کردیم Ú©Ù‡ بهتر از این نمی‌توانست باشد. اما خوب آنها در برای قوانین Ùˆ قواعد سر Ùرود نمی‌آورند وگرنه ما قراردادی Ú©Ù‡ بستیم Ùˆ کاری Ú©Ù‡ انجام شد اگر واقعاً به Ù…Ùاد قرار داد عمل می‌شد، نظرات همه را تأمین می‌کرد. می‌شود Ú¯Ùت آمریکا به هیچ یک از Ù…Ùاد قرارداد الجزایر عمل نکردند. ما گروگان‌ها را دادیم اما مهم آن بهره‌برداری بود Ú©Ù‡ در آن یک سال Ùˆ چند ماه انجام شد. من Ùکر می‌کنم این مهم‌تر از آن نتیجه شیرین آخر است چون من Ùکر می‌کنم نتیجه سÙارت مستمراً به دست ما رسید Ùˆ از همه مهم‌تر Ùˆ اهم این نتایج، شکستن هیمنه آمریکا بود Ú©Ù‡ بعد خود شما شاهد هستید Ú©Ù‡ کشورهایی دیگر Ú©Ù‡ اصلاً کسی متوقع نیست، شروع کردند به تعرض کردن به آمریکا. Ùکر می‌کنم این مهمتر از همه بود Ùˆ خدا را شکر Ú©Ù‡ Øضرت امام (ره) خیلی Øمایت کردند از این ماجرا Ú©Ù‡ الان هم خیلی‌ها دارند از این Øمایت سوء استÙاده می‌کنند Ú©Ù‡ Øضرت امام Ùرمودند "این کار، انقلاب بزرگتری از انقلاب اول بود. "
این به معنای اینکه آقای ایکس Ùˆ ایگرگ این کار را انجام دادند، نبود. Ù†Ùس این کار Ú©Ù‡ جلوی آمریکا یک کشوری Ú©Ù‡ تا دیروز جیره‌خوار Ùˆ سرسپرده‌اش بود، مردمش اینطوری بایستند در برابرش Ùˆ تغییر رویه بدهند. این ارزش داشت نه اینکه آقای Ùلانی یا اقای بهمان این کار را انجام داده‌اند. تسخیر لانه جاسوسی برای شخص خاصی نیست Ùˆ این را اگر مصادره به اشخاص کنند به نظر من ظلم کرده‌اند.