در تاريخ همة نهضت ها، روزهايي ثبت مي شود كه روزهاي سرنوشت ساز و يوم الله تلقي مي گردد. از اتفاق، در سالروز اين روزها يا نزديك و قريب به آنها اتفاقهاي ديگر مي افتد كه به مانايي و ضرورت نكوداشت و احياي آن روز كمك مي كند. در تاريخ انقلاب اسلامي، هم قبل از پيروزي و هم در دوران پيروزي و حتي پس از آن به روزهايي برمي خوريم كه اگر به تحليل چندين بارة آن نپردازيم و فقط به ياد و خاطرة آنهم در ذهن نسل همراه با آن ايام بسنده كنيم در دراز مدت چه بسا اين غفلت ها به ندامتي بزرگ و جبران ناپذير ختم شود.
در ابتداي انقلاب و زمان حكومت دولت موقت، در سرتاسر كشور، حركتهايي ميشد تا جو سياسي جامعه را ملتهب و پيچيده كند. بعدها معلوم شد كه مركز تمامي اين فتنهها و جريانات ضدانقلابي، در سفارت آمريكا در تهران است؛ در حاليكه موضع منافقانه آمريكا نسبت به انقلاب اسلامي مانع از روشن شدن چهره واقعي آمريكا در ميان مردم گرديده بود.
سازمانها و گروههاي چپ تا ساعتها و بعضاً تا چند روز آشفته و سردرگم بودند و اوجگيري احساسات ضد امريكايي در سراسر ايران و امواج بيپايان مردمي در حمايت از دانشجويان خط امام و تظاهرات شبانهروزي مردم، آنان را چنان به حاشيه افكند كه براي حفظ موقعيت در حال سقوط خود به دنبالهروي كشيده شده و به بيانيه در حمايت از دانشجويان خط امام پرداختند.
با گذشت سي سال از پيروزي انقلاب اسلامي، غبار كهنگي نتوانسته به چهره برخي حوادث بنشيند وآنها را از مركز توجهات دور كند. بعد از انقلاب، حوادث گوناگوني رخ داد كه هر كدام با شدت و ضعفي خاص، نهال نوپاي انقلاب را آبياري، بيمه و موجبات حفظ و تداوم آن را فراهم كردند . در ميان اين تسخير لانه جاسوسي توسط دانشجويان كه از سوي امام راحل «انقلاب دوم» لقب گرفت، جايگاهي ويژه دارد و همچنان كانون توجه بسياري از متخصصان، كارشناسان و انديشمندان است.